وقتی این کتاب را قدم به قدم پیش میبردم و میخواندم چیزی که در من به وجود آمد این بود که انگار رضا امیرخانی در این کتاب قایم شده. فضاسازی و دیالوگنویسیهای کتاب این گمان را تقویت میکند که نویسنده از رضا امیرخانی در فضاسازی و نثر الهام گرفته. این مسئله وقتی تشدید میشود که موقعیت مکانی و حتی شخصیت «گلشاه» داستان را هم به ماجرا اضافه میکنیم. «دزدی همیشه بد نیست» در فضای کورههای آجرپزی رخ میدهد و شخصیت «گلشاه» هم شبیه شخصیت «درویش مصطفی» در رمان «من او» است و همه اینها یادآور همین رمان مشهور رضا امیرخانی است. هرچند این همه ماجرا نیست و ثابتی دست به بازآفرینی رمان رضا امیرخانی نزده بلکه او شخصیتی متفاوت به عنوان شخصیت محوری رمانش خلق کرده که برگ برنده این اثر داستانی است و خواننده را ترغیب میکند که کار را دنبال کند. حتی شخصیت «گلشاه» با اینکه خوی درویشی دارد ولی با «درویش مصطفی» تفاوتهایی دارد و خواننده متوجه این نکته میشود اما در هر صورت بعید است خانم ثابتی از رضا امیرخانی تاثیر نپذیرفته باشد که خب این مسئله در ادبیات داستانی مسئله غریبی نیست و من هم آن را عنوان نقطه ضعف کتاب حساب نکردهام.
امین کلهعینکی شخصیت اصلی داستان «دزدی همیشه بد نیست» است که دارد کمکم چشمهایش را از دست میدهد و در این رمان به عنوان یک نوجوان متفاوت در فضای ادبیات داستانی حضور دارد. نوجوانی که مانندش را شاید در آثار دیگر ندیده باشیم. او با وجود اینکه در کورهها کار میکند ولی اهل مطالعه است و تنها نگرانی و شاید بهتر باشد بگوییم اصلیترین نگرانیاش از دست دادن چشمها و کور شدنش باشد. چون در این صورت دیگر نمیتواند کتاب بخواند. او البته در یک موقعیت عشقی ناگفته نیز قرار دارد که همین قصه را برای خواننده جذابتر هم میکند. از آن عشقهایی که معصومانه و سر به زیر وارد میشود.
خانم زهرا سادات ثابتی در داستانش که در آن از نوعی بیمکانی و بیزمانی استفاده کرده، تلاش میکند بر درد و رنج کودکان کار و بیسرپرست بودن آنها که سبب میشود هرکس هرکاری دلش میخواهد با آنها بکند، تاکید کند و با زبان قصه آن را به خواننده نشان دهد. کودکانی که هرکدام در این قصه برای بقا میجنگند و این جنگیدن تا پای کارهایی که هیچ مرام و اخلاقی تایید نمیکند هم پیش میرود. «حاج آجپز» هم از همین وضع سوءاستفاده کرده و بچهها را در خدمت گرفته و مانع تحصیل و رشد آنها میشود تا همیشه چراغ کورههایش روشن بماند. در واقع باید گفت که «دزدی همیشه بد نیست» در بردارنده لایههایی از مبارزه با ستم است ولی ثابتی سعی کرده خیلی این مسئله در لایههای بالایی داستان نباشد و به چشم نیاید و خواننده خود آن را در بافت داستان لمس کند برای همین خیلی خبری از حرفهای درشت و دهانپرکن نیست و شخصیتها و زندگیشان خود گویای این نکته است.
نثر کتاب نثری پاکیزه و یکدست است که ترکیبسازیهای نویسنده باز هم یادآور نثر آشنای رضا امیرخانی است. برای مثال او از ترکیبهایی برای رساندن سخنش استفاده میکند که نوعی آشنازدایی در خود دارد: «تاریکی ترس ندارد. چیزی که دلهرهآور است کوریِ احساس است و آدمهایی که قلبشان کورحسی دارد.» ما تا پیش از این ترکیبهایی مانند «کور دل»، «کور بو»، «کور رنگ» و… را شنیده و خوانده بودیم، ولی ترکیب «کورحس» تازگی داشت و از این نوع ترکیبها و بازیهای زبانی در سراسر متن وجود دارد و خواننده را سر ذوق میآورد.
دزدی همیشه بد نیست از نویسندهای تازهکار نویدبخش حضور یک نویسنده زن جدی در فضای ادبیات داستانی است که البته به خاطر حضور نداشتنش در باندها و جریانهای ادبی اثرش دیده نشده است.
عنوان: دزدی همیشه بد نیست/ پدیدآور: زهراسادات ثابتی/ انتشارات: اسم/ تعداد صفحات: ۲۵۶/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/