تاریخخوانی، الزاما نه آن تاریخهایی است که ما در کتابهای درسی میخواندیم، با چند نقشه و یکی دو خاطره و کلی عدد؛ نه آن تاریخهای دستکاریشده رمانهای تاریخی است که ذهن نویسنده هم در آن جا خوش کرده؛ و نه آن کتابهای تاریخی خشک یا گاهی خیلی تخصصی. تاریخ را میشود رنگیرنگی، پر از عکس، پر از شرح عکسهای دقیق، دادههای دستهبندیشده، تایملاینها و گاهشمارهای متعدد خواند. آن هم در مجموعه «تاریخ مصور ایران» که الان چهار جلدش منتشر شده و گویا قرار است که به زودی، جلدهای دیگرش هم چاپ شود. جلدهایی که از دوران ظهور اسلام در ایران است تا زمان معاصر.
«تاریخ مصور ایران» مثل خود کلمه تاریخ که ابهتی درش پنهان است، ابهتی بیرونی دارد! یعنی کتابهای رحلی با جلد گالینگور، ورقهای گلاسه گرماژ بالا، چاپ چهار رنگ، بستهبندی سنگین و محکم. تا حدی که اگر خواننده به لحاظ بدنی ضعیف باشد، حتی حمل هر چهار جلد کتاب برایش سخت خواهد بود و یک نیروی کمکی میخواهد، اما برای خواندن کتاب نه. چون همه چیز در آن روان و ساده بدون نیاز به توضیح دیگری بیان شده!
ایران را باید از کجا خواند؟ از همان روزهایی که در سپیدهدم تاریخ بود. روزهایی که کمتر به آن پرداخته شده. روزهایی که الان مجبوریم راست و دروغش را از بین پستهای اینستاگرامی و زندهباد و مرگبادهای زیر پستها تشخیص دهیم و اتفاقا این کار سختتری است.
در جلد اول این مجموعه با نام «در سپیدهدم تاریخ» با مجموعه بزرگی از اولینهای ایران مواجهیم. اولین تلاشهای مردم سرزمینمان برای این که به حیات خود ادامه دهند و خواهناخواه تاریخی را ایجاد کنند که الان، بخشی از داشتههایشان در موزه ملی ایران و خیلی از موزههای مهم و بزرگ دنیا به چشم میخورد.
«تاریخ مصور ایران» واقعا پر است از تصویر. بعضیهایشان تصویر آثار بهجامانده در موزهها هستند، بعضیها عکسهای محیطی هستند، بعضیها نقشه و بعضیها هم تصویرسازی. یعنی براساس دادههای تاریخی برای موضوعات مختلف در این کتاب تصویرسازی شده تا ذهن همه مخاطبها تقریبا صورتی یکسان از گذشتهها داشته باشد. تصویرسازیها خودشان سه دستهاند: تصویرسازی شخصیتهای تاریخ، تصویرسازی بناهای باستانی و تصویرسازی صحنهها.
یکی از خوبیهای مجموعه «تاریخ مصور ایران» این است که یک نفر به تنهایی ننشسته تا تاریخ را از دریچه دانش و نظر خودش بنویسد. در شناسنامه کتاب، اسم اشخاص متخصص زیادی به چشم میخورد. هر کدام در آن حوزهای که بلد بودهاند، وارد شدهاند و گوشهای از کار را بلند کردهاند. به همین خاطر است که به دادههای این کتاب میتوان با خیال راحت اعتماد کرد. اما یک چیز را نباید فراموش کرد. وقتی تعداد نویسندهها یا محققها زیاد میشود، احتمال چنددست شدن متن هم بالا میرود. اما در این کتاب، متن تا حد ممکن یکدست نوشته شده و البته که گاهی اوقات، شیرین هم میشود مثل آنجا که درباره سرگذشت اسب در ایران میگوید و این که اسبها بالاخره کی اهلی شدند.
شاید «در سپیدهدم تاریخ» با وجود این همه عکس و توضیح برای بعضیها خستهکننده باشد و دلشان بخواهد زودتر قصه پادشاهان ایرانی را بشنوند. پس باید به سراغ جلدهای دیگر بروند: ایران سلوکی و اشکانی، ایران هخامنشی و ایران ساسانی.
و اما کتاب هخامنشیان و آثار فراوانی که از آنها به جا مانده. هخامنشنیان اولین امپراتوری وسیع تاریخ جهان بودند که بیشتر از دو سده بر تمام تمدنهای بزرگ سیطره داشتند. وقتی حکومتی چنین قدرت وسیعی دارد، حتما ارتش کارآمدی هم پرورش داده است. ارتش هخامنشیان کاملا در اختیار شاه و نزدیکانش بود که خیلی راحت تجربیات دیگر کشورها را در بخشهای مختلف ارتش خود به کار میبستند. مثلا از سپرهای مصری و زرههای سکایی استفاده میکردند. آنها از عیلامیها هم روش تیراندازی انبوه را یادگرفتند و هم ساخت ارابههای 12 پره را. همین روحیه را در استخدام نیروهایشان هم داشتند. چون پیادهنظام آنها شامل افرادی با قومیتهای مختلف میشد.
اما همین امپراتوری بزرگ، اشکالاتی هم در سیستم حکمرانی خود داشت مثل قتلهای دروندرباری که اتفاقا یکی از عوامل فروپاشی هخامنشیان شد و جایگاه آخرین شاه بزرگ این سلسله را به داریوش سوم داد. البته که نباید از یاد برد دقیقا در زمان داریوش سوم بود که اسکندر و سپاهش وارد آسیا شدند. جنگیدن با آنها چنان پیچیده بود که حتی داریوش سوم خودش فرماندهی ارتش را به دست گرفت، اما بعد شکست خورد و از میدان جنگ فرار کرد و خانواده و خزانهاش، هر دو به دست اسکندر افتادند.
جلد دیگر این مجموعه درباره ایران دوران سلوکی و اشکانی است که با استفاده از منابع دست اول نوشته شده. علاقمندان به سرنوشت اسکندر در این جلد میتوانند از پایان زندگی او باخبر شوند. اسکندر بعد از یک مسابقه میخوارگی، در بابل ناگهان مریض شد و بعد از 12 سال و هشت ماه حاکمیت، از دنیا رفت. اما این تمام ماجرا نبود. چون بعد از مرگش یک عده گفتند احتمالا او را مسموم کرده بودند، و مادرش به همین بهانه عده زیادی را کشت، گاهی اوقات تاریخ بوی خون میدهد.
در ایرانِ ساسانی، از جشن نوروز، شطرنج، چوگان و جشن مهرگان و… صحبت میشود. آیینهایی که حتی ما هم امروز از آن کم و بیش خبر داریم. مهمتر از تصاویر و تایملاینها و بیش از هرچیزی، ادبیات نرم و صمیمی کتاب است که باعث میشود آن را به راحتی زمین نگذاشت. مثلا نویسنده پس از بیان نکاتش درباره اردشیری که در تاریخ از او یاد شده، میگوید: «از دل همین داستانها و افسانهها، تصویری کلی از اردشیر به دست میآید که پیداست آن چیزی است که ساسانیان میخواستند از نیای بزرگشان در خاطرهها باقی بماند. آنها اردشیر را به شکل شاهی آرمانی تصور میکردند که اعمال و رفتارش باید سرمشق دیگران باشد. از جمله آوردهاند که اردشیر اعمال خودش را سنجش میکرد. دو جوان باهوش را مامور سنجیدن رفتار خودش در مجالس کرده بود و از آنها خواسته بود تا خطاها و حرفهای نادرست او را در هنگام مستی یادداشت کنند و هر صبح برایش بخوانند. اگر خلافی کرده بود، آن روز خودش را از خوراک خوب محروم میکرد. عادت داشت اگر سفیر، پیامی خوش یا ناخوش برایش میخواند، دست به اقدامی نزند تا سفیر دیگری صحت موضوع را تایید کند.»
تاریخ ایران باستان، جوری است که در هر سن و سالی، هر جای کتابها را که باز کنید، نکتهای تصویری دستتان را میگیرد و شما را میبرد به زمانهای خیلی دور.
عنوان: تاریخ ایران باستان/ پدیدآور: گروه مولفان/ انتشارات: سایان/ تعداد صفحات: ۱۲۰۸/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/