برادلیِ داستانِ «ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر» یک جزیره است. این کلمه میتواند از همان اول به خواننده اطلاع دهد که برادلی تنهاست و هیچ دوستی ندارد که کنار او بنشیند. برادلی جزیره است و برای رفتن پیش او باید راه ارتباطی ایجاد کرد ولی شخصیت او به گونهایست که این امکان را از خودش و دیگران گرفته است.
«برادلی چاکرز» دانشآموزی است که کلاس چهارمش را دوبار خوانده و حالا که کلاس پنجم است هم احتمال توقفش زیاد است. او از همه بچههای کلاس بزرگتر است و هیچ دوستی ندارد. برادلی برعکس باقی همکلاسیهایش حتی یک ستاره طلایی که نشاندهنده تلاش آموزشی هر دانشآموزی است هم ندارد ولی درس نخواندن او باعث تنهایی او نشده است بلکه اخلاق او موجب جزیره شدن او شده است. او دوستی ندارد و کسی تمایل ندارد با او دوست شود.
موضوع کتاب همین جزیره بودن و تنها بودن برادلی است. برادلی یک بچه ناسازگار است. او دوست دارد دوستی داشته باشد اما رفتار و منشش هر گونه راه ارتباطی را با او قطع کرده است. «خانم ایبل» معلم او همان اول کتاب یک قایق نجات به نام «جف» را سمت برادلی میفرستد. او با اینکه از این اتفاق شگفتزده است ولی فکر میکند این قایق هم اشتباهی به سمت او آمده است برای همین با رفتار خشنش سعی میکند به جای سوار شدن قایق را سوراخ کند و به جف میگوید: «یک دلار بهم میدهی یا رویت تف بیندازم؟»
یکی دیگر از خصلتهایی که برادلی را جزیره کرده است دروغگویی اوست. او هر وقت میخواهد از زیر کاری در برود صاف زل میزند در چشم طرف مقابل و برای اینکه کاری کند دروغش را بپذیرند میگوید: «اگر حرفم را باور نمیکنید به … زنگ بزنید.»
احساس طرد شدگی برای همه آدمها دردآور است. اینکه آدم احساس کند هیچ جایی بین اجتماع آدمها ندارد برایش سخت تمام میشود؛ حتی اگر دوری به خاطر رفتارهای نادرست همان فرد است. کسی که اینگونه است به این نیاز دارد یکی آرامآرام به سمت او حرکت کند و با آرامی کنار آن جزیره پهلو بگیرد. باد باید ملایم باشد تا بتواند در کمال صحت و سلامت به آن نقطه برسد وگرنه آن جزیره اجازه پهلو گرفتن کنارش را به کسی نمیدهد. یکی دیگر از قایقهایی که خودش را آماده مقابله با جزیره برمودای برادلی میکند «کارلا دیویس» است. او مشاوری است که به تازگی به مدرسهای آمده که برادلی در آن درس میخواند. کارلا اصول چگونگی پهلو گرفتن کنار جزیره را میداند و به شکلی به سمت او میرود که بادهایی که از طرف جزیره به طرف او میآیند نتوانند قایقش را غرق کنند. او برادلی را درک میکند و تلاش میکند با کمک خود او مشکل جزیره بودنش را حل کنند. او در این مسیر جف را هم همراه خود میکند تا بخشی از این پهلوگیری را او برعهده بگیرد.
این اثر «لوئیس سکر» که برنده ۱۹ جایزه مختلف شده است رمان نوجوان است ولی مختص نوجوانها نیست. چه بسا بزرگسالانی باشند که بیشتر نیاز باشد این کتابها را بخوانند تا بتوانند دنیای نوجوانی و آدمهایی که سخت سازگار میشوند یا مشکلات رفتاری دارند را بشناسند. برادلی دروغ میبافد، دوستی ندارد و خشن است ولی این چیزی نیست که واقعا او را راضی کند. او در اتاق خود با عروسکهایش حرف میزند و در خیالاتش حرف آنها را هم میشنود. این نشان میدهد برادلی آنقدر هم غیراجتماعی نیست و هر چند رفتارهایش او را از دوستیابی محروم کردهاند اما اهمیت دوستی را میداند. برادلی با وجود اینکه درس نمیخواند اما باهوش است و احساس و عاطفه معقولی هم دارد. او فقط نیازمند این است که کسی دست او را بگیرد و او را در مسیر درست ارتباطگیری قرار دهد.
رمانِ ته کلاس ردیف آخر صندلی آخر، مدرسهای را به تصویر کشیده که یک دانشآموز ناسازگار در آن درس میخواند. دانشآموزی که برای ارتباطگیری با بقیه نیازمند یاری دیگران از جمله معلم و مشاور و دوست و خانواده است. برادلی نمونهای از دهها دانشآموزی است که ممکن است در هر جای این کره خاکی ناخواسته جزیره شده باشند و نیازمندند که قایق یا قایق نجاتهایی به آرامی کنار آنها پهلو بگیرند تا بدانند جزیرهها هم تنها نیستند. داشتن راه ارتباطی و دوستی میتواند آدمها را از جزیره متروکه بودن در بیاورد و آنها را به جزیرهای زیبا یا بندری دوستداشتنی تبدیل کند.
عنوان: ته کلاس ردیف آخر صندلی آخر/ پدیدآور: لوئیس سَکِر؛ مترجم: پروین علیپور/ انتشارات: افق/ تعداد صفحات: ۲۳۲/ نوبت چاپ: پنجم.
انتهای پیام/