در مورد محاسبه سال تولد فردوسی، چند اشاره از خود فردوسی در متن «شاهنامه» داریم. اول جایی که در انتهای کتاب و ضمن شرح رنجهایش در مدت کار روی شاهنامه در این آخرین ابیات، میگوید:
چو سال اندر آمد به هفتاد و یک
همی زیر بیت اندر آرم فلک
… ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهان داور کردگار(4)
با کم کردن ۷۱سال از ۴۰۰ هـ.ق، عدد ۳۲۹ به دست میآید. جای دیگری که فردوسی به سن خودش اشاره کرده، این چند بیت در ابتدای داستان جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب است که در آنها شاعر ۵۸ سالگی خودش را مقارن با آغاز فرمانروایی محمود دانسته:
بدانگه که بُد سال پنجاه و هشت
نوانتر شدم چون جوانی گذشت
خروشی شنیدم ز گیتی بلند
که اندیشه شد تیز و تن بیگزند:
… فریدونِ بیداردل زنده شد
زمان و زمین پیش او بنده شد… (5)
چون شروع سلطنت محمود غزنوی سال ۳۸۷ه.ق بوده و فردوسی هم در این زمان ۵۸سال داشته پس در ۳۲۹ ه.ق متولد شده که البته همین هم جای اما و اگر دارد، چون ۳۸۷ ه.ق سال مرگ سبکتگین، پدر محمود است و بعد از آن هفت ماهی محمود با برادرش اسماعیل درگیر بود تا توانست تخت سلطنت را به دست بیاورد.(6) اما میشود فرض کرد که فردوسی نخواسته ریسک کند و گفته دولت محمود را از همان اول به رسمیت میشناخته. پس تا اینجا شد سال تولد فردوسی 329 هجری قمری.
اما قضیه روز تولد از کجا آمده است؟
در بخش ساسانیان «شاهنامه»، در پایان داستان شاپور ذوالکتاف، باز شاعر اشارهای دیگر به احوال خودش و ۶۳سالگی دارد:
چو آدینه هرمزدِ بهمن بُوَد
بر این کار فرّخ نشیمن بُوَد
می لعل پیش آورَم، هاشمی
ز بیشی که خُنبش نگیرد کمی
چو شصت و سه شد سال و شد گوش کر
ز گیتی چرا جویم آیین و فر؟ (7)
در ایران قدیم، هر روز از ماه اسمی داشته که به جای عدد، آن روز را با اسمش میشناختند. مثلاً روز ۱۱ ماه به اسم خور (آفتاب) بوده است. روز «اورمزد» یا «هرمزد» هم روز اول ماه است. کسانی که روز اول بهمن را به عنوان زادروز شاعر در نظر گرفتهاند به همین ابیات و پیشنهاد جشن دادن به دوست شاعر (هاشمی) استناد میکنند. میدانیم که در ایران باستان روز تولد افراد را گرامی میداشتند و جشن میگرفتند(8) و اینکه فردوسی هم بخواهد یکی از سنن کهن را احیا کند، چیز دور از ذهنی نیست. اما مشکل اینجاست که در این بیتها هیچ اشارهای به تولد نیست و لزماً هر جشن گرفتنی هم جشن تولد نیست. بهخصوص که تاکید فردوسی در اینجا بیشتر روی کم شدن شنواییاش در این سن و سال است. یکجورهایی بیان اینکه سلامتی رو به زوال است و بنابراین باید دم را غنیمت شمرد.
برای اینکه بدانیم هر دعوت به جشنی در شاهنامه معادل جشن تولد نیست، کتاب را چند صفحهای ورق میزنیم و به عقب میرویم تا در همین بخش مربوط به تاریخ ساسانیان، ببینیم که در پایان سرگذشت هرمز اول، شاعر روز دیگری را برای جشن گرفتن مشخص کرده:
شب اورمزد آمد از ماه دی
ز گفتن بیاسای و بردار می (9)
«اورمزد» که که تلفظ دیگری از اسم همان روز اول ماه است و اینجا هم فردوسی به شب قبلش اشاره کرده. پس با این منطق میشود ۳۰ آذر را هم به عنوان تاریخ تولد در نظر گرفت. به علاوه میان این دو بیت (حدود 650 بیت قبل از بیت اول بهمن) شاعر باز به 63سالگی خودش و جشن گرفتن برای آن (بدون اشاره به تاریخ مشخصی) اشاره دارد:
میِ لعل پیش آور ای روزبه
چو شد سالِ گوینده بر شصت و سه (10)
در واقع اگر بنا باشد بیت و اشارهای را نزدیکتر به جشن تولد شاعر بدانیم، این بیت بیتاریخ از بخش مربوط به پادشاهی بهرام سوم است که میگوید «چو» 63ساله شده، بیا جشن بگیریم نه آن بیت مربوط به اول بهمن.(11) پس باید گفت که تاریخگذاری تولد شاعر بزرگ در روز اول بهمن را به هیچ شکلی نمیشود جدی گرفت.
همینطور است روز ۲۵ اردیبهشت که در تقویم رسمی به نام روز بزرگداشت فردوسی در نظر گرفته شده و معلوم نیست بر چه اساسی، این روز خاص انتخاب شده است. تنها تاریخی که میتوان با قاطعیت در موردش حرف زد، روز پایان کار سرودن شاهنامه است که خود فردوسی به آن تصریح دارد:
سر آمد کنون قصۀ یزدگرد
به ماهِ سفندارمذ روز اِرد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهانداورِ کردگار(12)
گفتیم که در ایران باستان، هر روز از ماه اسمی داشته روز اِرد، ۲۵م هر ماه است. روزی به نام «ارد» یا «اشی» از ایزدبانوان دین زرتشتی. پس پایان کار بزرگ فردوسی، 25 اسفند سال ۴۰۰ (پنج هشتاد بار) هجری است. و این، تنها تاریخ قطعی است که در روزهای سال میشود مربوط به فردوسی و شاهنامه دانست.
تبریک زادروز و بزرگداشت شاعر خیلی خوب است، اما بهترین کار برای احترام یک شاعر توجه به اثرش است. کاش در روز اول بهمن، یا هر روز دیگری، با هم قرار بگذاریم تا یک داستان یا چند صفحه و بیت از این استاد همه شاعران را بخوانیم.
پانوشت:
1) سال 411 را دولتشاه سمرقندی در «تذکرة الشعراء» نقل کرده (تصحیح ادوارد براون، تجدید چاپ نشر اساطیر 1382، ص 54) و سال 416 را حمدالله مستوفی در «تاریخ گزیده» (تصحیح عبدالحسین نوایی، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم 1364، ص 743). چون دولتشاه قید کرده که خودش مزار را دیده، احتمال اینکه تاریخ فوت را از روی سنگ مزار خوانده باشد بیشتر است و نقلش معتبرتر.
2) این نظر در کتاب «حماسه ملی ایران» تئودور نولدکه، ترجمه بزرگ علوی، نشر جامی چاپ چهارم 1369، ص 55 آمده است.
3) ماجرای کشف این اشتباه را در «زندگینامه تحلیلی فردوسی» علیرضا شاپور شهبازی، ترجمه هایده مشایخ، نشر هرمس 1390، ص 39 تا 41 بخوانید.
4) شاهنامه تصحیح جلال خالقی مطلق، دفتر هشتم، ص 487 و 488، بیتهای 887 و 894.
5) شاهنامه تصحیح جلال خالقی مطلق، دفتر چهارم، ص 172، بیتهای 43 به بعد. البته در شاهنامه، تصحیح گروه خاورشناسان مسکو، جلد پنجم، ص 237، بیت 45 آمده: «بدانگه که بُد سال پنجاه و هفت» و سن شاعر را در این زمان 57سال خواندهاند.
6) تفصیل ماجرا در «سلطنت غزنویان» خلیلالله خلیلی، وزارت فرهنگ افعانستان 2013، ص 17 تا 21 آمده است.
7) شاهنامه تصحیح جلال خالقی مطلق، دفتر ششم، ص 341، بیتهای 657 تا 659.
8) تواریخ هرودوت، کتاب اول، بخش 133، ترجمه مرتضی ثاقبفر، نشر اساطیر 1389، ص 163 و ترجمه ع. وحید مازندرانی، دنیای کتاب 1368، ص 74.
9) شاهنامه تصحیح جلال خالقی مطلق، دفتر ششم، ص 260، بیت 90.
10) شاهنامه تصحیح جلال خالقی مطلق، دفتر ششم، ص 276، بیت 9.
11) پروفسور شاپور شهبازی در «زندگینامه تحلیلی فردوسی» ترجمه هایده مشایخ، نشر هرمس 1390، ص 43 تا 45 با درنظر گرفتن دو بیت تاریخدار بالا (30 آذر و 1 بهمن) و تعداد ابیات بین این دو بیت (810 بیت) سرعت شعر گفتن روزانه شاعر را حساب کرده (روزی 27 بیت) و نتیجه گرفته که بیت مربوط به تولد برای سوم دی است، منتها ۳ دی آن زمان که تقویم یزدگردی بوده و تبدیلش به تقویم امروزی میشود ۱۳ دی. اشکال این روش آنجاست که بیش از حد متکی بر فرضیات است. باید فرض کنیم شاعر هیچ تعطیلی نداشته و هر روز دقیقاً 27 بیت گفته است.
12) شاهنامه تصحیح جلال خالقی مطلق، دفتر هشتم، ص 488، بیتهای 893 و 894.
انتهای پیام/