با خواندن «چهار مقاله» به خودتان هدیه دهید

دُرّ شاهوار قرن ششم

21 مرداد 1403

داشتن سابقه هزارواندی ساله در ادبیات شوخی نیست. معنای این سابقه این است که هر گوشه و کناری از ادبیات فارسی دری را که سرک بکشیم یک اثر درخور پیدا خواهیم کرد. یعنی هیچ‌وقت دستمان از روکردن برگی جدید خالی نخواهد بود.

چهارمقاله‌ یک قطره از این دریاست. دُرّی شاهوار از قرن ششم هجری.

چهارمقاله را نظامی عروضی سمرقندی نگاشته. حوالی سال‌های ۵۵۱ و ۵۵۲. چیزی حدود شصت‌سال پیش از حمله ویران‌گر مغول به آب و خاک ایران. نظامی عروضی در دربار ملوک غوریه‌ بامیان روزگار می‌گذارند. یکی از سلسله‌های محلی در قسمت شرقی ایران‌شهر. این نویسنده هم‌عصر حکیم عمر خیام و امیر معزی بوده است.

نام اصلی کتاب ظاهراً مجمع‌النوادر بوده اما چون دارای چهار مقالت است به چهارمقاله شهرت یافته.

چهارمقاله شامل یک مقدمه و چهار مقالت است. چهار فصلی که در هر کدام از شغلی مهم سخن می‌راند: دبیری و شاعری و نجوم و طب.

انگیزه اصلی نظامی عروضی برای نگاشتن این کتاب شرح چهار شغل مهمی است که به عقیده وی باید ملازم دربار پادشاهان باشند. در هر مقاله نخست دیباچه‌ای در تعریف موضوع و شرایط کسانی که به آن صنف متعلق‌اند آورده، و سپس ده حکایت نادر و خواندنی در باب آن موضوع ذکر کرده.

چهارمقاله از جهت قدمت تألیف، ایجاز لفظ، سادگی عبارات و موضوعی که بیان کرده جزو ارجمندترین کتاب‌های نثر ادبی فارسی‌ست. سبک نگارش این کتاب سبک بینابین قرن پنجم و ششم است. ترکیبی از شیوه مرسل و نثر فنی‌.

این کتاب از جهت اطلاعاتی که درباره گروهی از دبیران و نویسندگان و منجمان و طبیبان آورده بسیار مهم و سودمند است. هم از جهت نزدیکی زمان نویسنده به حیات افرادی که نام برده و هم از این جهت که بعضی از اطلاعات یادشده در این کتاب در مأخذ دیگری موجود نیست. مثلا حکایاتی از فردوسی و رودکی و بوعلی‌سینا و معزی و فرخی سیستانی و ابوریحان بیرونی و محمد زکریای رازی و خیام که هرکدام به غایت خواندنی‌اند و شگفت‌آور.

نظامی عروضی در دیباچه کتابش و در اهمیت چهار صنفی که ذکرشان رفت می‌نویسد: «اما دبیر و شاعر و منجم و طبیب از خواص پادشاه‌اند و از ایشان چاره‌ای نیست. قوام ملک به دبیر است. و بقاء اسم جاودانی به شاعر. و نظام امور به منجم. و صحت بدن به طبیب.»

در ادامه می‌گوید چنین کتابی را نوشتم «تا پادشاه را روشن شود و معلوم گردد که دبیری نه خرد کاری‌ست، و شاعری اندک شغلی، و نجوم علمی ضروری‌ست و طب صنعتی ناگزیر. و پادشاه خردمند را چاره نیست از این چهار شخص: دبیر و شاعر و منجم و طبیب.»

نظامی عروضی در مقدمه‌ هر مقالتی توصیفاتی برای یک دبیر و شاعر و منجم و طبیب خوب بیان می‌کند و توضیحاتی در مورد شغل آن‌ها می‌دهد. می‌توان از رهگذر این تعاریف و توصیفات و حکایات جامعه هزارسال پیش را بیش‌تر شناخت. این نکته‌ای‌ست که برای من هیجان‌انگیز است. این که بخوانم در هزارسال پیش بوعلی‌سینا چگونه طبابت می‌کرده. یا رودکی چگونه شعر می‌گفته. یا بیرونی چگونه از علم نجومش بهره می‌برده.

هرکسی تاریخ بیهقی خوانده باشد با شغل دبیری در دربار پادشاهان آشنایی تقریبا کاملی دارد. با این حال مقالت اول که در مورد دبیری‌ست خالی از لطف نیست. این که چه‌قدر قوت کلام و تسلط بر زبان و سخن‌آوری از اهمیت بالایی برخوردار بوده. و کسی که این ویژگی‌ها را داشته در چه جایگاهی قرار داشته. این‌ها از حکایات مقالت اول مشخص می‌شود.

در یکی از حکایات این باب، جمله‌ای طلایی وجود دارد که حیف است ثبتش نکنم: «هر صناعت که تعلق به تفکر دارد، صاحب صناعت باید که فارغ‌دل و مرفه باشد. که اگر به خلاف این بود سهام فکر او متفرق شود و بر هدف صواب به جمع نیاید.» (سهام یعنی تیرها.) این جمله برای همه دوران‌ها و تمام حکومت‌ها قابل توجه است.

در توضیح مقالت دوم که متعلق به شعر و شاعران است می‌خواستم بنویسم که این قسمت را بیش‌تر از باقی کتاب دوست داشتم. اما هرچه فکر کردم دیدم این‌طور نیست. به قدری تمام حکایات این کتاب به مذاقم خوش آمده که نمی‌توانم جزئی از آن را برگزینم و متمایز از باقی قسمت‌ها نشان بدهم. اما در مجموع حکایاتی که در این مقالت ذکر شده برای مخاطب عام ادبیات فارسی شیرین‌تر است.

در این مقالت در اهمیت شعر نوشته شده: «پس پادشاه را از شاعر نیک چاره نیست که بقاء اسم او را ترتیب کند و ذکر او را در دواوین و دفاتر مثبت گرداند.»

شاید بهترین حکایت کتاب از نظر من حکایت دوم مقالت دوم باشد. حکایتی که داستان سرودن «بوی جوی مولیان» رودکی را روایت می‌کند. به‌قدری توصیفات و داستان‌پردازی در این حکایت زنده و گویاست که تصاویر هزار سال پیش بادغیس و هرات و اردوی شاهی و میوه‌های گوناگون و لحظه عرضه شعر رودکی و واکنش پادشاه در ذهن خواننده به نمایش درمی‌آید. مثل یک فایل تصویری.

علاوه بر این داستان، داستان فرخی سیستانی، امیرمعزی، مسعود سعد سلمان و حکیم فردوسی هم از حکایات ماندگار این کتاب است.

حکایت فردوسی هم همان حکایت مشهور ا‌ست که نقل می‌کند فردوسی شاهنامه را به محمود غزنوی عرضه کرد و او به جرم شیعه‌بودن حکیم طوس کتابش را نخوانده رد کرد. و پس از چندی پشیمان شد و پیکی سوی طوس روانه کرد تا فردوسی را به دربار بیاورد. اما ورود پیک شاهی به دروازه شهر همان بود و‌ خروج پیکر بی‌جان فردوسی از دروازه دیگر همان.

مقالت سوم متعلق به علم نجوم است و توصیف منجم. نظامی عروضی برای دانستن نجوم چهار علم را ضروری دانسته: هندسه و حساب و هیئت و احکام و در توصیفی جالب صفت جنون را برای منجم واجب شمرده. یعنی به زعم او منجم خوب منجمی‌ست که بهره‌ای هم از جنون داشته باشد.

و حکایات این باب غریب و عجیب است. تقریبا در هر ده حکایت از کاربرد علم نجوم در پیشگویی صحبت به میان آمده. و حکایات منجمانی را آورده که با انداختن اسطرلاب و محاسبه‌های نجومی توانسته‌اند اتفاقی را پیش‌بینی کنند. این مسئله برای شخص من جالب توجه بود. که در آن زمان باور عمومی بر این بود که می‌شود با تحلیل حرکات اجرام آسمانی به اتفاقات پیش رو مسلط شد. و حکایاتی هم که نقل شده نه از افراد گمنام که از افراد صاحب‌نامی چون بوعلی‌سینا و بیرونی و خیام و خواجه نظام‌الملک است. که هرکدام اتفاقی غریب را با توجه به دیدن طالع‌های نجومی پیش‌بینی کرده‌اند.

و اما مقالت آخر و چهارم: در علم طب و هدایت طبیب. این حکایت هم پر از چیزهای نادر و حکایات متحیرکننده است. از طبیبان حاذقی که می‌توانند با تحلیل ادرار بیمار به بیماری‌های مختلف او پی ببرند و هرچند هم آن بیماری صعب‌العلاج باشد آن را با شیوه‌ای عجیب‌تر درمان کنند.

در این باب هم چند نکته توجهم را جلب کرد.

اول این که از شرایط مهم طبیب حاذق حکیم‌النفس بودن و معتقد بودن او به مشیت خداست. یعنی طبیب خوب باید تا پای جان تلاشش را بکند و اگر راه به جایی نبرد به رحمت و تدبیر خدا امیدوار باشد.

دومین مسئله بحث آزمایش ادرار بود. تقریبا در همه حکایات این باب، نخستین کاری که طبیب برای شروع معالجه‌اش انجام می‌دهد بررسی شیشه‌ای از ادرار بیمار است. «نبض او بدید و تفسره بخواست.» تفسره خواستن یعنی درخواست شیشه‌ای از ادرار بیمار. قدمت این امر جالب است. و چگونگی این تحلیل و آزمایش بدون وجود دستگاه‌های پیشرفته. با در نظر گرفتن این نکته که طبیبان با بررسی ادرار بیمار اغلب به تشخیصی درست می‌رسیدند.

نقش اول حکایات این مقالت حکیم ابوعلی سیناست. او در اغلب حکایات این بخش در نقش معجزه‌گری ناجی معرفی می‌شود که می‌تواند هر گره کوری را باز کند.

پیش از خواندن این کتاب با نقش و چگونگی مشاغل دبیری و شاعری در زمان‌های گذشته آشنایی داشتم. اما بعد از خواندن چهارمقاله تحیرم از علوم نجوم و طب در زمان کهن بیش‌تر شد و علاقه‌مند شدم تا در این موضوع بیش‌تر بدانم.

و در پایان معتقدم خواندن کتاب چهارمقاله نظامی عروضی هدیه‌دادن ساعاتی دل‌پذیر و شیرین به خواننده‌اش است.

عنوان: چهار مقاله/ پدیدآور: نظامی عروضی سمرقندی به اهتمام دکتر محمد معین/ انتشارات: صدای معاصر/ تعداد صفحات: ۱۴۰/ نوبت چاپ: دهم (۱۳۷۶).

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید