خواندن کتاب «لهجههای غزهای» را مدت زیادی به تعویق انداختم. نه برای اینکه اینروزها شلوغترین روزهای زندگیام را میگذرانم. بلکه برای اینکه احساس میکردم الان در موقعیت مناسبش نیستم. من آدم رنجدیدهای نیستم و احساس میکردم توانایی رویارویی با حجم زیادی از رنج و مرگ و غم و فقدان را ندارم. احساس میکردم این کتاب، خواندش مدت زیادی مرا درگیر خواهد کرد و درست هم فکر میکردم. بالاخره این کتاب را خواندم. البته نه برای اینکه قرار بود برایش بنویسم، برای اینکه نتیجه گرفتم ما را رنجهایمان به هم پیوند میدهد، حتی اگر رنجدیده نباشیم. البته نه آن رنجهایی که فقط در افسانهها و لابهلای صفحات کتابهای خیالی میتوانی پیدایشان کنی و مالِ دنیایِ ما نیست. ما را رنجهایِ زندگیِ حقیقیمان به هم پیوند میدهد. رنجهایی که در زیستِ روزمرهمان با آنها کلنجار میرویم و از نان و پنیر و چایِ صبحمان تا رویایِ صادقه شبانهمان گریبانگیرمان هستند. رنجهایی که مالِ دنیای ماست. ما آنها را میفهمیم. گرچه شاید لمسشان نکنیم امّا برایمان آشنا هستند. دستخطشان را میشناسیم. و این مهمترین عاملِ پیوندِ ما به هم است… رنجهایِ ما! رنجهایِ مقدّسمان…
کتاب لهجههای غزهای، روایتی ملموس و تازه از تنور درآمده از همین رنجهاست. رنجهایی که پیچکوار از دیوار زندگیِ خاورمیانهایِ ما بالا آمده و پیچیده شده است به جهانمان. رنجهایی که دیگر نه فقط در کتابها و قصّهها و رمانها و شعرها، بلکه واقعیتِ زندگیِ مردمِ غزه است. مردمی که هر ثانیه از تیکتاکِ ساعتِ عمرشان آمیخته به رنج است. رنجی که عظیم، بزرگ، باورنکردنی اما حقیقی است. شبیهِ خورشیدی که هر روز طلوع میکند و از درزِ پنجره خانه نفوذ میکند سر سفره صبحانه… همانقدر دیدنی!
لهجههای غزهای کتاب کوچک و کمحجمی است که توسط یوسف القدرة (که از شاعران غزه به شمار میآید) و فاتنه الغره (که از بانوان شاعر فلسطینی است) نوشته شده و غزه را در یک بازه زمانی خاص روایت میکند. غزه پس از ۷ اکتبر… غزه پس از طوفان الاقصی! این کتاب حاصل نوشتههای دو نفر است. اولی یوسف القدرة، شاعری ساکن خانیونس در باریکه غزه است که با چشمی باز، به تماشای رویدادهای اطرافش نشسته و آنها را به همراه تجربیات شخصی خود برای خواننده روایت کرده است و نفر دوم یک شاعره اصالتاً فلسطینیِ مقیم بلژیک به نام فاتنه الغره است. روایت او البته کمی متفاوت است. فاتنه الغره که برای دیدن خانواده و اقوامش به غزه رفته بود، با شروع حمله اسرائیل به غزه در آنجا گرفتار شد و تا دو ماه بعد که موفق شد مجوز رفتن به مصر و سپس بلژیک را بگیرد، شش یادداشت از مجموعه یادداشتهای این کتاب را نوشت. یادداشتهای او اعجازِ نثر و شاعرانگی کمتر، امّا تازگیِ عمیقتر و عجیبتری دارد که توفیق دیگری به روایتش میدهد.
ماهیت این کتاب، شبیه هر روایت دیگری از غزه، مقاومت است. اما نه آن مقاومتی که ما تصورش را داریم. مقاومت، نه در پشتِ خاکریزها و با اسلحه و بمبافکن و پشت خط جولان؛ بلکه در دنیایِ واقعی؛ در زندگی در جنگ و با جنگ که پیوندی ناگسستنی دارد با ترس، اضطراب، عشق، امید و خشم. مقاومتی که واقعی است و از افسانهها زاییده نشده. آدمها را خسته میکند. کلافه میکند. غمگین میکند. و بیشتر از همه، خشمشان را لبریز میکند. این همان مقاومتی است که ما را با آدمهای این روایتها پیوند میدهد. آدمهایی که حاملِ خشم مقدسی از مقاومت هستند، اما بیزار و نا امید نه. آدمهایی که قربانیانِ واقعی جنگند اما صدایشان بلند نیست. عدالتشان اجرا نشده. زندگیهایشان وسط خیابان است. داغدارند و دخترکهایشان هر شب قبل از خواب از مسیحِ مصلوبِ آسمان غزه میپرسند، پس کی میمیریم؟ پس کی نوبتِ ماست؟ آدمهای اندکِ این روایتها، جنگیدن در داستانهای حماسی را بلد نیستند. اما مقاومت در زندگی واقعی را بسیار.
کتاب از آنجا که مجموعه روایت است، توقع میرود اصالت روایت را رعایت کرده باشد و نثر را به سنت خیال و شاعرانگی پیش نبرد و لهجههای غزهای در این امر بسیار موفق بوده است. کتاب نثری خاص و پراکنده دارد. راویان کتاب گرچه شاعر و نویسندهاند اما اصل روایت را رعایت کردهاند. راوی در این کتاب هرچه میبیند را مینویسد و تنها روایت میکند. نه بیشتر و نه کمتر. جملهها نیز بسیار خبری و سادهاند. راوی به خودش اجازه نمیدهد از مرزِ روایت فراتر برود و وارد قلمرو عاطفه شود و همین باعث میشود خردهروایتها و قصّههای این کتاب ناب بودن و اصالت و حقیقی بودن خودشان را حفظ کنند و کتاب شیوه مستندنگاری به خود بگیرد. هرچند که مستندنگاری نیست!
البته همین صرفِ روایت کردن و مرتّبنکردن دیدهها در نگارش، باعث میشود راوی خیلی از حالات و موقعیتهایی که ما انتظار داشتیم ببینیم را یا نگوید و یا بسیار سطحی از کنار آن گذر کند. حالات و موقعیتهایی که نمیشود غزه را تصور کرد و نخوانده باقی گذاشتشان…
کتاب شتابزده و بدون تعلل چاپ شده است و این شتابزدگی در تمام خط روایتها و حتّی در نگارش و ویراستِ کتاب به چشم میخورد. این کتاب همانطور که مترجم اذعان داسته حاصل انتخاب عجولانهای است از چند متن پراکنده؛ که البته با تمام این شتابزدگیها باز هم روایتها خواندنی است و تاثیرگذار. و این یعنی راوی و مترجم و ناشر از پسِ رسالتشان برآمدهاند. تبریک به آنها.
عنوان: لهجههای غزهای، چند روزنوشت از غزه/ پدیدآور: یوسفالقدرة و فاتنة الغزة، مترجم: محمدرضا ابوالحسنی/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: ۱۳۶/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/