درگیری اصلی روی محور مشکلات زناشویی است ولی رسیدن به این درگیریها از محور مشکلات شخصی میگذرد. آدمی که با خودش تعارض دارد؛ آدمی که باورهای درست و محکمی را برای خودش انتخاب نکرده باشد؛ خواه ناخواه این مشکلات را وارد زندگی متاهلی خود میکند. در واقع لیلی کتابی درباره تعارضها است. تعارضهای شخصی که دامن زندگی مشترک را هم میگیرد.
با اینکه کتاب شخصیتمحور است و روند داستان از طریق شخصیتها و فضای ذهنی آنها پیش میرود اما ما فقط دو شخصیت را با اسم میشناسیم: «لیلی» و «توحید». حتی زوج داستان هم اسم ندارند و ما آنها را «زن» و «مرد» میشناسیم.
لیلی یک داستان روانشناسانه است. در پیچ و تاب زندگی شخصیتها مشکلاتی سر باز کردهاند که نیازمند مداخلههای روانشناسیاند؛ اما داستان با اینکه با این دست مشکلات پیش میرود و رویکرد روانشناسانه دارد پی این نرفته است که بیاید مثل یک روانشناس تصمیمهای شخصیتها را تجزیه و تحلیل کند. کتاب بیشتر روانشناسانه است چون دارد درونیات و احوالات آدمها را به خواننده نشان میدهد. داستان تعارضهای شخصیتها را نشان میدهد. دست خواننده را میگیرد و میگذارد با هر شخصیت قدم بردارد تا بداند آن شخصیت درگیر چه تعارضهایی است که زندگیاش را دچار بحران کرده. مخاطب را با خیالات شخصیتها همراه میکند و در فصلهایی او را میبرد به گذشته شخصیتها تا بداند چه شده که آن مرد به این تصمیم رسیده است یا اینکه چرا زن دارد چنین برخوردی از خود نشان میدهد. نویسنده دست گذاشته است روی چندین تعارض و به هر شخصیتی هم درگیری خودش را بخشیده است.
در جای جای کتاب بحث روانشناسی به چشم میخورد. گاهی با توجه به روند داستان مباحث روانشاسانه کاملا رو و آشکار گفته میشود. بعضی وقتها رفتارها و نکات در خود شخصیتها حل میشود و باید از طریق رفتارها آنها را کشف کرد.
بخشی از داستان که بخش مهمی است حول «انتخاب» میچرخد. این انتخاب مهم است. اینکه آدم اگر درگیر مشکلاتی شود باید بایستد و درستش کند یا درجا بزند؟ اگر میخواهد درستش کند چه راهی را پیش میگیرد؟ آیا تصمیمش مشکل را حل میکند یا باعث میشود مشکلی به مشکلات اضافه شود؟
چه بودن تصمیم به چیستی دیدگاه افراد هم مربوط است. یکی ممکن است مسیری را ۱۸۰ درجه متفاوتتر با فردی دیگر بپیماید و بر این عقیده باشد که مسیرش مسیر درستی است. دانستن اینکه انتخاب آدمها انتخاب درستی بوده است یا نه به خیلی چیزها بستگی دارد. باید شرایط فرد سنجیده شود. عقاید فرد مشخص شود و… .
مثلا نویسنده در بخشی که طبق روند داستان کاملا رو درباره مسائلی صحبت میکند، میگوید:
«سرکوب شدن عشق به معنای خشکاندن ریشه آن در رفتار خودآگاهت نیست، سرکوب شدن فقط به معنای این است که خودت دیگر آن را نمیبینی. به او نگاه میکنی که میتواند تمام وجودت را غرق کند. همزمان نمیخواهی خودت را درگیر کنی. پس بهتر بود نگاهش نمیکردی، اما حالا… به این میگویند «تجربه خالص یک تعارض»؛ میخواهی و نمیخواهی؛ هم میخواهی و هم نمیخواهی.»
داستان موعظهگر نیست. داستان کارش این نیست که بیاید درستی یا نادرستی تصمیمها را به مخاطب اطلاع دهد بلکه به او میگوید فلان شخص با توجه به بهمان شرایط این یا آن تصمیم را میگیرد. برداشتها همیشه با خود خواننده است.
داستان با وجود روانشناسانه بودنش یک داستان اجتماعی هم محسوب میشود. اجتماع ما پر است از زندگیهای مشترکی که زن و مرد آنها درگیر فراز و فرود مشکلات شدهاند و هر کدامشان یک الگوی مواجهه خاص خودشان را با آن مشکلات انتخاب کردهاند. داشتن مشکل در زندگی امری بدیهی است ولی نحوه مقابله با آن میتواند نتیجهها را تغییر دهد. داستان زندگی شخصی و مشترک چند نفر را کندوکاو میکند و چرایی و چگونگی زندگیشان را پیش روی مخاطب قرار میدهد.
قلم موسویان در این کتاب کمی پیچیده است و گاهی حتی مبهم میشود. اما نه از جنس ابهامی که نافهمیدنی باشد. خواننده باید مسائل را، تعارضها را و چراییها را بالا و پایین کند تا بداند تصمیم شخصیت درست بوده است یا نه. نویسنده مخاطب را وارد ذهن شخصیتها میکند. درگیریهای ذهنیشان را به آن نشان میدهد. نویسنده در همان شروع داستان قلاب خودش را در ذهن مخاطب میاندازد و آشفتگی روحی مرد را نشان میدهد. مخاطب را مجاب میکند برود جلو تا با شخصیتها آشنا شود و قصه زندگی هر کدامشان را بداند.
عنوان: لیلی/ پدیدآور: سید میثم موسویان/ انتشارات: کتابستان معرفت/ تعداد صفحات: 180/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/