یکی از خصوصیات کتاب که مخاطب را جذب میکند شیوه ارائه آن است. در ادبیات داستانی بلند به خصوص در بخش ژانر چه در ادبیات ایرانی و چه در ادبیات خارجی شاهد انتشار داستان به صورت سهگانه هستیم اما در مجموعه داستان کوتاه ارائه محتوا به شکل تریلوژی یک حرکت تازه و نو به حساب میآید با این همه میتوان تفکر نویسنده را در تمام این نُه داستان، مشاهده کرد. در واقع تفکر و استراتژی فکری نویسنده برای نگارش داستانهایش یکسان است. دیگر این که فضای داستانها به گونهای است که انگار خود نویسنده در داستان حضور دارد. گویا نویسنده در معرکه قصهها ایستاده و مثل یک نماشنامهخوان، پردههای نمایشی را یکییکی باز میکند. به این دلیل میگویم نمایش که داستانها در «ساعت دنگی»، هر کدام به صورت یک صحنه باز گو شدهاند که اجزاء این صحنه دائما در حال حرکت و تغییر است. یعنی اتمسفر داستانی حاکم بر مجموعه این داستانها هیچگاه به ایستایی نمیرسد. نویسنده در بیان جزئیات قصه تبحر دارد اما کلمات اضافی نمیگوید.
اگر به داستانها دقت کنیم شاهد صیقل خوردن آنها برای حذف کلمات اضافه خواهیم بود. داستانها در ایجاز بیان میشوند و مخاطب را خسته نمیکنند. نمیخواهم بگویم ریتم داستان تند است و حرف نگفتهای باقی گذاشته یا حتی حرفها، کلمات نامرئی دارد که مخاطب باید کشفشان کند. نه! ساز قصهها کوک است و ضرباهنگ کلمهها میزان.
همان گونه که اول یادداشتم نوشتم محور قصهها بر شخصیت و زاویه نگاه زنانه میچرخد. زن در داستانها از زاویههای مختلف روایت میشود. اول خود زن مطرح است. روح زنانه و فردیت زنانه. در عین حالی که لطافت زن ترسیم میشود اتفاقا پیچیدگیهای روحی او نیز مطرح میگردد و مجموعه داستان «ساعت دنگی» تعریف خود را از فردیت زن ارائه میدهد. بعد از آن در دل داستانها، نگاه جامعه به زن پدیدار میشود. تاثیر جامعه بر زن و نگاه و توقع جامعه بر زن. نویسنده حواسش هست که حد وسط و منطق حاکم بر جامعه را مطالعه کند. به اصطلاح نگاه عامه و عوام به زن دستمایه داستان میشود و بعد از این دو زاویه دید، نگاه جدیدی در دل داستانها مطرح میشود که به نظر من خلاقیت نویسنده در نظرگاه مجموعه داستانش است. این که نگاه زن به جامعه چیست؟
خود زن از خودش در قبال جامعه چه تصویری دارد؟ آیا خودش را منفعل میبیند یا اینکه آستین بالا میزند و به شعاع خواستههایش، برای خود فضا باز می کند؟
همین دغدغهها مجموعه داستان را غنی میکند. زیرا بیآنکه بخواهد حرف مستقیمی بزند یا نگاهی را به مخاطب القا کند، حرفش را میزند.
دستاورد ارزشمندی که میتوان از دل قصهها بیرون کشید، مبادله امید است. صرف نظر از زوایایی که داستان از زن مطرح میکند. نویسنده در هیچ کدام از داستانهایش زن را موجود منفعل و از پیشباختهای نمیداند. یا برعکسش پا در کفش فمنیستها نمیکند. نویسنده دید قوی و جامعی به زن دارد. شخصیتهای ساخته و پرداخته شده از زن در «ساعت دنگی» اگر چه زنان در کسوت قربانی ایفای نقش کردهاند یا محنتی به دل دارند اما به جرات میتوان گفت این زنان قهرمان قربانی هستند یا قربانی قهرمان، زیرا نویسنده به آنها فردیت و هویت واقعی زنانه بخشیده است.
«سرم را بردم جلو و جای طناب را که هنوز سرخ بود بوسیدم. گفتم: «کسی نمیخواد خداحافظی کنه؟!» زبیده مرا کنار زد و صورت ماهنسا را پوشاند و گفت: «به عزت و شرف لاالهالاالله…»
عنوان: ساعت دنگی/ پدیدآور: محمداسماعیل حاجیعلیان/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: 236/ نوبت چاپ: اول
انتهای پیام/