محدودیتهای نویسنده و هنرمند به هنگام خلق اثری ادبی، داستان امروز و دیروز ادبیات و این جغرافیا و آن مرز و بوم نیست. شاید این محدودیت را بتوان یکی از عوامل پیدایش ادبیات تمثیلی دانست. تمثیل، توصیف چیزی است زیر پوشش چیز دیگری. با بهرهگیری از این تعریف، ادبیات تمثیلی را میتوان روایتی پوشیده دانست، آنجا که به هر دلیلی نمیتوان موضوعی را به طور صریح شرح داد، ادبیات تمثیلی یاریمان میکند.
کتاب دموکراسی یا دموقراضه را از سویی میتوان تلاش نویسنده برای خلق اثری در زمینه ادبیات تمثیلی دانست؛ اثری اجتماعی و سیاسی با درونمایه طنز که به بررسی و نقد مفهوم دموکراسی میپردازد. از سوی دیگر، برچسب ادبیات تعلیمی، بر این روایت، خوش مینشیند. ادبیات تعلیمی را به آن دسته از کوششهای ادبی نسبت میدهند که محتوایشان بر مبنای تعلیم و تربیت آموزههای اخلاقی، اجتماعی یا علمی نوشته شده باشد. میبینیم که محتوای داستان و تلاش نویسنده، خرج تعریف و تعلیم مفهومی اجتماعی ـ سیاسی میشود. به علاوه، نویسنده در صفحات پایانی کتابش میگوید: «و مقصود ما از نوشتن داستان، آموختن عبرت و اندوختن تجربه است نه افروختن آتش جنگ و جدال و منازعه». انگار بخواهد موضع خود را صریح و آشکارا عنوان کند و از بروز هرگونه کج فهمی احتمالی جلوگیری بکند. با وجود این صراحت اما به دلیل وجود شاخصههایی برای هر کدام، انتخاب یکی از این میان، کار لازم و آسانی نیست.
ماکیاولی، فیلسوف سیاسی اهل ایتالیا، رسالهای دارد به نام «شهریار». او در این رساله میکوشد مخاطبان خود را با واقعیتهای حکومت سیاسی روبهرو کند. نویسنده شهریار در رساله خود راهکارهای موثر برای دستیابی به قدرت و حفظ آن را برای پادشاهان برمیشمارد. کتاب دموکراسی یا دموقراضه کتابی از دسته ادبیات داستانی است که شهریار ماکیاولی را به خاطر میآورد. البته که ادعای همانندی در کارکرد این دو اثر، ادعای بزرگ و گزافی است. در عین حال، وجود اشتراکاتی میان این دو، باعث به خاطر آمدن دیگری میشود. به طور مثال، در موخره کتاب، نویسنده گویا راه موفقیت را به پادشاهان ممالک دموکراسی محور میآموزاند و خطاب به حکمرانان توصیه میکند: «شما کافیست جیب محدود و معدود خواص را پر کنید. آنها خود تهی بودن جیب عوام را برایشان توجیه خواهند کرد.» یا درجایی دیگر: «وقتی شما یک انسان خاص و موثر را جذب میکنید و راه میبرید، زحمت جذب کردن و راه بردن هزاران هزار نفر دیگر را از دوش خود برمیدارید و به عهده او میگذارید. و به عکس اگر از او غافل شوید و دلش را به دست نیاورید، تاوان این نارضایتی را باید هزار برابر بپردازید.» و نمونههایی از این دست.
برای هر کتابخوانی، در شیوه خواندن و تعاملش با کتاب انتخابیست؛ ممکن است فردی، موقع خواندن کتابی، خط به خط کتاب را علامت بزند و تمام گوشه و کنارهای صفحه را از نوشته پر کند، در حالی که فرد دیگری، کتاب خوانده را پاکیزه و مانند به پیش از خوانده شدن، به قفسه بازگرداند. این بار اما آقای نویسنده خود دست به انتخاب زده و زحمت علامتگذاری را از دوش مخاطب برداشته، بندهایی از کتاب که از اهمیت بیشتری برخوردار هستند را با فونتی برجسته نگاشته است تا توجه مخاطب را جلب و از غفلت احتمالیاش جلوگیری کند.
فصلبندی و شکل روایی اثر از امتیازهای برجسته این کتاب است. نویسنده، به موازات داستان اصلی، قصه چرایی و چگونگی نگارش کتاب را به صورت روایتی مستقل و موازی در پاورقی دنبال میکند.
در فصل پایانی کتاب میخوانیم: «هدف مشترک نویسنده و خواننده از نوشتن و خواندن این داستان، ـهمچنان که قبلا هم اشاره شدـ کسب تجربه از زندگی پیشینیان و آموختن درس عبرت بوده و هست. و برای رسیدن به این هدف، فهرست رجال و اعلام و اماکن، چه ارزش و تاثیر و جایگاهی میتواند داشته باشد.» به وسیله این جملات، نویسنده به صورت آشکار مخاطبانش را دعوت به خواندن، دیدن، شنیدن و عبرت گرفتن میکند. همانطور که در شناسنامه کتاب اشاره شده، مخاطبان اصلی کتاب نوجوانان هستند. بنابراین، خواندن این کتاب برای آن دسته از مخاطبان نوجوان که نسبت به مفهوم دموکراسی ناآشنا و کنجکاو هستند، کاربردیتر و خواندنیتر خواهد بود.
عنوان: دموکراسی یا دموقراضه/ پدیدآور: سیدمهدی شجاعی/ انتشارات: کتاب نیستان/ تعداد صفحات: ۱۹۲/ نوبت چاپ: یازدهم.
انتهای پیام/