مروری بر یکی از تاره‌ترین آثار سیدمهدی شجاعی

شیطان راوی این کتاب است

24 مهر 1402

چه خوش گفت جناب صائب «سپرد جان به تو هر کس ز بزم بیرون است/ تویی به‌ جای همه هیچ‌کس به جای تو نیست» و چه خوش‌تر هوشمندی سیدمهدی شجاعی برای برگزیدن چنین نامی بر اثر فاخر حماسه سجادیه، خاصه تعبیر «هیچ‌کس به جای تو نیست». راستش را بخواهید می‌خواستم به بهانه روایت از کتاب «تویی به جای همه» گریزی به ادبیات دینی و چیستی و چرایی آن بزنم. البته درباره این کتاب سخن زیاد است. و کتاب را می‌توان از مناظر مختلف مورد مشاهده قرار داد. شاید وقتی سخن از آثار سیدمهدی شجاعی به میان می‌آید، ذهن و فکر مخاطب در عاشقانگی و شاعرانگی لطیفی پیچیده می‌شود که در پس آن یک قدم شناخت بیشتر نسبت به ساحت معصوم نهفته است. آثار نفیسی که من و هم‌نسلانم سال‌های نوجوانی و جوانی‌مان را با آن‌ها سپری کرده‌ایم و به حق این آثار توانسته‌اند ارکان عشق به ائمه را بر نهاد نوجوانی‌مان پایدار‌تر کنند. آثاری مانند «کشتی پهلو گرفته» یا «آفتاب در حجاب» و خاصه «پدر، عشق و پسر».

اما چیزی که در این میان وجود دارد چیستی و چرایی ادبیات دینی موسوم به ادبیات آئینی است که اگرچه از دیرباز در فرهنگ عوام و فرهنگ خواص حضور داشته است اما شکل کنونی آن که به عنوان رمان دینی یا رمان آئینی از آن یاد می‌شود قدمت چندانی ندارد.

چیزی که در این میان وجود دارد چیستی و چرایی ادبیات دینی موسوم به ادبیات آئینی است که اگرچه از دیرباز در فرهنگ عوام و فرهنگ خواص حضور داشته است اما شکل کنونی آن که به عنوان رمان دینی یا رمان آئینی از آن یاد می‌شود قدمت چندانی ندارد. ادبیات آئینی را می‌توان یک گونه یا یک مکتب ادبی دانست که با دیگر گونه‌های ادبی نه از حیث فرم، بلکه به لحاظ محتوا تفاوت دارد و این تفاوت مربوط به حد و مرزها و محدودیت‌هایی است که در این‌گونه آثار داستانی وجود دارد.

اگر به مفهوم داستان برگردیم، داستان اثری است قائم بر تخیل و افسانه‌پردازی نویسنده، اما گاهی سوژه و ایده داستان از تاریخ گرفته می‌شود. در چنین شرایطی ممکن است نویسنده انتخاب کند که اساس داستان خود را بر بستر واقعیت و با بهره‌گیری از شخصیت‌های حقیقی بنا سازد. در چنین شرایطی نیز با توجه به اصل داستان و ادبیات داستانی و با نظر به مفهوم فرم در هنر، نویسنده از تخیل خویش بهره می‌گیرد زیرا خدای داستان و رمان نویسنده است. خالق یک اثر هنری که از ذهن و افکارش می‌تراوشد و به فرم می‌رسد و محصولی به نام رمان یا داستان ارائه می‌دهد. نکته مهمی که وجود دارد این است که در داستان تاریخی دینی یا همان داستان موسوم به آئینی، نویسنده چطور و چگونه می‌تواند بر بستر واقعیت داستان‌پردازی کند؟ آیا نویسنده مجاز است تا در حضور حضرات معصومین (ع) بر پیرنگ داستانی خود نقش و نگار تخیل و افسانه رسم کند؟

این‌جاست که گونه تاریخی ادبیات دینی از رمان تاریخی معمول راه خود را جدا می‌کند.

حالا بیاییم به اصل گونه یا مکتب ادبیات دینی بازگردیم. شاید این تعریف درباره ادبیات داستانی دینی درست باشد که بگوییم در داستان‌ها و اشعاری که درون‌مایه دینی و اخلاقی دارند و معیارشان حق و باطل است، ما با مکتب ادبیات دینی مواجهیم که از چند زاویه مورد دسته‌بندی و تعریف است:

ــ ادبیات آئینی داستانی در مقالم تالیف از منظر درون دینی که خود به دو بخش تاریخی و اجتماعی تقسیم می‌گردد.

در رمان تاریخی دینی ما گاهی در داستان پردازی‌مان با ایده‌ای مواجه هستیم که در آن مستقیما از سیره معصومین حرف زده‌ایم. در این دسته نویسنده مجاز بر تخیل و داستان‌پردازی از سوی شخصیت معصوم نیست. مگر در شرایطی که تاریخ در برابر آن واقعه سکوت کرده است یا نویسنده از یک کنش کاملا منطقی حرف می‌زند.

گاهی در رمان دینی تاریخی شخصیت معصوم وجود ندارد اما داستان درباره ارزش‌های بارز دینی و معیار حق و باطل رقم خورده است. اما باید توجه داشت اگر در داستان تاریخی ولو در صدر اسلام معیار و درون‌مایه بارزه‌های دینی نبود، نمی‌توان به این داستان رمان دینی تاریخی گفت.

داستان‌هایی که بر اساس قصص قرآنی ساخته و پرداخته می‌شوند نیز در زمره آثار آئینی در مقالم تالیف و از منظر درون‌دینی هستند.

ــ ادبیات آئینی در مقالم تالیف از منظر برون‌دینی. گاهی نویسنده داستانش را برای مخاطب غیرمسلمان می‌نویسد که با اصول فوق باید رعایت شود. اما به خاطر نداشتن فصل مشترکی به دین یا مذهب نویسنده از آغاز باید بداند که مخاطبش با پیش‌نیازهای داستان آشنا نیست و باید آن را بسازد.

ــ ادبیات دینی در مقالم مولف.

 حالا و با این پیش‌درآمد اگر به اثر «تویی به جای همه» برگردیم با گونه‌ای از ادبیات دینی مواجهیم که در مقالم تالیف، از منظر برون دینی از شمار داستان‌های تاریخی درباره معصوم و زندگی و زمانه او سخن می‌گوید یعنی نویسنده طی تحقیق و پژوهش مفصل و منظم اطلاعات و یافته‌های خود را دسته‌بندی کرده و بعد از رسیدن به طرح و بعد پیرنگ مورد نظرش برای رسیدن به فرم مشخصی تلاش کرده است.

«تویی به جای همه» چند ویژگی مهم دارد. اول این‌که نویسنده درباره زمانی حرف می‌زند که هرچند ما با آن آشناییم اما اطلاعات دقیقی درباره جزئیات نداریم. یعنی نویسنده در انتخاب درون‌مایه و مضمون خود دست به خلاقیت می‌زند و چراهای مهمی از ذهن مخاطب را به خوبی و روشنی پاسخ می‌دهد. داستان بر اساس زمانه حضرت سجاد و بر ارکان منابع متقدم قبل از قرن پنجم هجری و نیز منابع معتبر معاصر نوشته شده است و اگر در داستان دقت کنیم فرمی که نویسنده انتخاب کرده است حرمت حریم معصوم را رعایت کرده و ما با یک اثر مطمئن مواجهیم که از تاریخ درست حرف می‌زند. یکی از مهم‌ترین انتخا‌ب‌ها در ساخته و پراخته شدن فرم، انتخاب راوی یا سنجیدن امکان راویان است. شجاعی در فرم داستان خود دست به یک خلاقیت و انتخاب هوشمندانه زده است که طی این راوی هم زاویه نگاه را تا حد بالایی گسترده کرده است، هم قدرت تحلیل در داستان و تاریخ را بالا برده است و هم حفظ حریم و تقوا ورزیده است.

راوی در تویی به جای همه، شیطان است. حرف زدن از تاریخ بدون تحلیل اثر را از حیطه ادبیات و هنر دور می‌کند. با این ‌که نویسنده ادعای مستندنگاری نداشته است و مشخصا و تحقیقا سعی داشته فرم درست خود را از مستقل از هر گونه دسته‌بندی و با اصالت ادبیات انتخاب کند، اما داستان به لحاظ تاریخی درست است و می‌توان به مستندات آن تکیه زد.

محدودیت بزرگی که در پیرنگ ادبیات داستانی از این دسته وجود دارد این است که منتقد و مخاطب این سوال را مطرح می‌کند که اگر اثری در آن گره‌افکنی و گره‌گشایی و پایان‌بندی وجود نداشته باشد اصلا رمان است یا نگارش تاریخ؟

این سوال البته همیشه ذهن من را مشغول می‌سازد اما با خلاقیتی که در داستان «تویی به جای همه» در فرم وجود دارد نویسنده با انتخاب راوی و خط زمانی توانسته است تعلیقات و خرده‌روایت‌های خوبی بسازد که اثر را با نظر به تمام محدودیت‌های ادبیات دینی در مسیر ادبیات پیش ببرد و نه تاریخ.

تصور می‌کنم در تعاریف تئوریک، محدودیت‌های ادبیات دینی خاصه در این دسته که از آن یاد کردم هنوز لحاظ نشده اما به نظر من نمی‌توان داستان‌ها را در فرم‌های از پیش تعیین شده قالب زد و باید به تغییرات و نوآوری‌ها و نیز حد و مرزها توجه کرد.

نکته دیگری که در اثر وجود دارد. زبان اثر است. ایجاد توهم زبانی و نزدیک کردن زبان معیار داستان به زبان دوره خاص و مدنظر تاریخی یکی دیگر از جنبه‌های اصلی فرم در ادبیات تاریخی و خاصه ادبیات دینی تاریخی است.

سیدمهدی شجاعی البته در زبان لطیفش که از جنس ارادت و شوق به ساحت معصوم است زبانزد خاص و عام است اما چقدر در ادبیات داستانی شاعرانگی لازم است؟ با توجه به ادبیات امروز و همین‌طور اصل رئالیسم و مهم‌تر از آن زبان معیار و مورد استقبال نسل حاضر، چگونه می‌توان زبان تاریخی ساخت؟

در اثر تویی به جای همه با وجود زبان فاخر و غنای واژگان، زبان اثر به زبان معیار نزدیک است و مخاطب در نثر سختی گیر نمی‌افتد و نثر ساده و روان است با این همه اگر توجه کنیم نویسنده هنرمندانه توانسته است از داشته‌های تاریخی بهره زبانی ببرد. برای مثال می‌توان رد رجزخوانی‌های ثبت شده در مقاتل معتبر را در متن دید بی آن‌که تکلف ایجاد کرده باشد.

این اصل که داستان در جزئیات اتفاق می‌افتد در این اثر بارز است. نویسنده با تسلط تاریخی، نه فقط تسلط واقعه تاریخی بلکه ایجاد تصویر از شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و معیشتی حاکم بر زمانه معصوم یک کل منسجم و واحد از زندگی حضرت سجاد ترسیم کرده که در ان اجزا صحنه و میزانسن اثر زنده و پویا و در حرکت‌اند. اثر مصنوعی و سانتی‌مانتال نیست به همین دلیل است که من این اثر را واقع‌گرایانه و داستانی می‌بینم. نویسنده بر اساس مسئله‌های مهم امروز در داستان تحلیل وارد می‌کند و این نشات گرفته از پویایی هم تشیع و مذهب ماست و هم اجزای سازنده ساختار داستان تویی به جای همه. تسلط و مطالعه نویسنده هم درباره تاریخ و هم درباره احادیث و سیره معصومین داستان را به این مهم نزدیک می‌نماید.

درباره شناخت زمانه حضرت سجاد و سیره ایشان تا کنون چنین اثر داستانی دارای فرم غنی و منسجم نداشته‌ایم.

اما اگر بخواهیم درباره این که این اثر در حیطه رمان است یا مستندنگاری صحبت کنیم با توجه به انسجام داستانی و اصل تعلیق و نیز تحلیل‌هایی که در اثر وجود دارد من این اثر را داستانی متعهد بر تاریخ می‌دانم و تصور می‌کنم به لحاظ تئوری ما نیاز داریم در این گونه آثار ارزشمند محدودیت‌ها را بگنجانیم و حتما و تحقیقا به بقا و رشد و توسعه چنین آثاری از زندگی و زمانه معصومین علیها السلام کمک کنیم.

«اگر از من بپرسند در میان تیرهایی که در عمرت پرتاب کرده‌ای کدام‌یک به هدف نزدیک‌تر بوده، می‌گویم معاویه. نزدیک، نه. درست خود هدف.

در مورد معاویه حقیقتا زده‌ام به خال.

ذوق زده فریاد زدم: خال!

و عده‌ای شنیدند و او را خال صدا زدند. بعد دیدند که خالِ خالی خیلی فخامت ندارد. گفتند چه کنیم؟ گفتم: خال‌المومنین صدایش کنید. آق‌دایی مومنین.»

 

عنوان: تویی به جای همه؛ حماسه سجادیه کتاب اول/ پدیدآور: سیدمهدی شجاعی/ انتشارات: کتاب نیستان/ تعداد صفحات: 420/ نوبت چاپ: اول.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید