دوستی، اعتماد و پذیرش در یک کتاب

صلح خوردنی

14 دی 1401

لی‌لی و سلما دوستان صمیمی هم هستند. آن‌ها همیشه در مدرسه باهم دیده می‌شوند. همه کارهایشان را باهم انجام می‌دهند، با هم بازی می‌کنند، نقاشی می‌کشند و موقع ناهار کنار هم می‌نشینند و با هم غذا می‌خورند.

یک روز متوجه می‌شوند که غذاهایشان باهم فرق دارند. لی‌لی معمولا ساندویچ کره بادام زمینی می‌خورد و سلما ساندویچ حمص. غذاهای عجیبی که حتی یک بار هم آنها نخورده‌اند اما به نظرشان غذای دوستشان چندش، بدمزه و وحشتناک است. تا اینکه یک روز طاقت نمی‌آورند و موقع خوردن ناهار، حس ناخوشی را که نسبت به غذای دوستشان دارند، بلند فریاد می‌زنند. فریاد زدن آنها همانا و دعوا بر سر اینکه ناهار آن یکی، بدتر است همانا.

«تفاوت» و «عدم پذیرش تفاوت‌ها» یکی از چیزهایی است که امروز نه‌تنها کودکان که حتی بزرگسالان هم با آن درگیر هستند. تمام جنگ‌ها، خشونت‌ها، قهرها و دعواهایی که در پیرامون دنیایمان می‌بینیم ناشی از نپذیرفتن تفاوت‌ها و منفور دانستن چیزی است که در ذهنیت ما جایی ندارد.

این امر در دنیای کودکان در مثال‌های بدیهی‌تر و در مقیاس‌های ملموس‌تری دیده می‌شود که کلی دی‌پوچیو در کتاب مبادله‌ ساندویچی خیلی خوب به این نکته اشاره کرده است. شاید این امر ناشی از خودمحوری در کودکان است که پیاژه در آزمایش سه کوه به آن اشاره کرده است. پیاژه در این آزمایش به این نتیجه رسید که کودکان در سنین زیر 7 سال دیدگاه خودمحور دارند و فرض می‌کنند که دیگران نیز مانند آنها به جهان و آن‌چه در آن می‌گذرد نگاه می‌کنند.

اما آن‌چه مهم است سوق دادن کودک به سمت کشف است. والدین، مربیان و اطرافیان کودک می‌توانند او را تشویق به کشف و تجربه امور در دسترس کنند. لی‌لی و سلما ساندویچ‌های یکدیگر را بدمزه و چندش خطاب می‌کردند چون هیچ‌گاه تجربه خوردن آن مزه‌ها را نداشتند. همین باعث می‌شد به آنچه در ذهنشان نقش می‌بندد اعتبار دهند و به اشتباه مطمئن شوند که نظر خودشان در مورد ساندویچ دوستشان درست است. بعد از جنگی که در مدرسه بر سر خوراکی‌ها شکل می‌گیرد، یک روز تصمیم می‌گیرند که همدیگر را دعوت به خوردن ساندویچشان کنند. بعد از مزه کردن و کشف طعم جدید ساندویچ دوستشان، متوجه می‌شوند آن‌چه که تا دیروز بدمزه خطاب می‌کردند، خوشمزه است.

وقتی ما در اموری متوجه تفاوت خودمان و دیگری می‌شویم به‌صورت ناخودآگاه گاردی در ذهنمان نقش می‌بندد و ممکن است حاضر به دعوت کردن دیگری در سهیم شدن تجربه خودمان نباشیم و این اجازه را به خودمان ندهیم که دنیای متفاوت دیگری را دنیایی طبیعی و درست بدانیم. کودکان این امور را از ما می‌بینند و یاد می‌گیرند. بنابراین دعوت به پذیرش تفاوت‌ها آموختنی است و ما به‌عنوان اطرافیان کودک وظیفه داریم که این گزاره‌ها را ابتدا در خودمان تصحیح کنیم تا به کودک نیز منتقل شود.

یکی از نکات ارزشمند کتاب که نویسنده خیلی کوتاه و غیرمستقیم به آن اشاره کرده است، سهیم شدن پدر در آشپزی و لقمه گرفتن برای کودک است. وقتی سلما و لی‌لی به ساندویچ یکدیگر توهین می‌کنند، در ذهن هرکدام لحظه‌ای که مادر یا پدرشان در حال تهیه آن ساندویچ بوده، نقش می‌بندد. اکثر اوقات در کتاب‌ها، فیلم‌ها و حتی اطرافمان این ذهنیت شکل گرفته است که وظیفه‌ی آشپزی و تدارک غذا به عهده مادر است. اما کلی دی‌پوچیو در قسمتی از کتاب اشاره می‌کند که پدر هم می‌تواند در این امر شریک باشد: «لی‌لی تعجب کرد. غذایش را بو کرد. بوی بدی نمی‌داد. به پدرش با آن پیش‌بند خنده‌دار فکر کرد که هرروز صبح سوت زنان ساندویچ را برایش آماده می‌کند.»

مفهوم آشتی و صلح نکته دیگری است که در پایان کتاب به چشم می‌خورد. لی‌لی و سلما ارزش دوستی را بیشتر از آن می‌دانند که بر سر خوراکی‌های متفاوت و ذائقه‌های مختلفی که دارند، باهم قهر کنند. آنها بعد از یک دعوا دوباره کنار هم می‌نشینند، باهم غذا می‌خورند و به یکدیگر همان غذایی را که دیروز بر سرش دعوا کرده بودند، تعارف می‌کنند.

کلی دی‌پوچیو با بیانی ساده و دل‌نشین و تریشیا توسا با تصویرگری پر از رنگ و جزئیات خود، صلح، دوستی، پذیرش و دعوت به کشف را به خواننده نشان می‌دهند. این کتاب قبل از اینکه کتابی خواندنی برای کودکان باشد، کتابی مهم و آموزگاری کوچک برای بزرگ‌ترهای ما است.

 

عنوان: مبادله ساندویچی/ پدیدآور: کلی دی‌پوچیو، مترجم: زهرا ماهری، تصویرگر: تریشیا توسا/ انتشارات:آرما/ تعداد صفحات: 38/ چاپ: : اول/ رده سنی: +7.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید