نویسنده در داستانش از عناصری یاد میکند که در حیات ترکمنها نقش اساسی دارند. با این همه مخاطب ایرانی از ماجرای آن خبر دارد. اسکان اجباری ترکمنها در حوالی رود اترک و از قدرت افتادن خانهای ترکمن، در زمان رضا خان، داستان ناآشنایی نیست اما تصویر کردن این داستان بر اساس موقعیتهای دراماتیک تازه، حرفهای نو و جذابی برای گفتن دارد.
نویسنده در بیان شخصیت اصلی داستان، دست خود را باز میگذارد و داستان را بر مدار شخصیت اصلیاش میچرخاند. ماتی خان، تاثیرگزار و منعطف ساخته و پرداخته میشود. با این همه گاهی نیز میبینیم که پیاز داغش را زیاد میکند و مخاطب با خود میگوید: «که چنین خوب چرایی؟ ماتی خان!»
با این حال اصلیترین نقطه قوت داستان شخصیت ماتی خان است. سعی شده است که شخصیت بر اساس واقعیت حتی عینیت ترسیم گردد. بنابراین مخاطب میتواند او را حس کند و با او همذاتپنداری کند و در فراز و فرود داستان اتصال حسیاش را با او از دست ندهد.
جز شخصیت، میزانسن صحنه هم برای مخاطب عام نو و خاص است. نویسنده دری از تاریخ را به روی مخاطب میگشاید که جز گذشت زمان، فرهنگ خاصی نیز دارد. معیشت و آداب و سنن مردم ترکمن با واژگانی برخواسته از زبان و معیشت ترکمنها، بر جذابیت قصه میافزاید.
نویسنده به خوبی تجربه زیستی خود و مردمان هم ریشهاش را دراماتیزه میکند و از دل آن داستانی بیرون میکشد تا ضمن پرداختن به قومیت خویش و معرفی آن به عنوان فرهنگ، بتواند دغدغههایش را مطرح کند و به مفاهیم عالی انسانی نیز بپردازد.
از دیگر ویژگیهای فرمی داستان، قصه پر افت و خیز مبتنی بر پیرنگ منسجم آن است.
داستان منسجم پیش میرود و عناصرش به هم وفادارند. یعنی در داستان خرده روایتهایی را نمیبینم که از خط داستانی بیرون زده باشند. خرده روایتها همجهت با قصه و در تکمیل آن از پی هم گفته میشوند.
داستان «ماتی خان» بر اساس یک مطالبهگری اجتماعی پیش میرود. جامعهای که بر افراد خاصش تاکید میکند. یعنی در داستان «ماتی خان» هم فردیت مطرح میشود و هم جمعیت.
دوره زمانی که داستان را در بر میگیرد، دوره گذر و پوستاندازی است. انسانهایی که کمکم به باور و بیداری میرسند و با مفهموم «مطالبه» آشنا میشوند. به همین دلیل است که میگویم داستان از فردیت و احساس برخورداری از حقوق فردی، ریشه میگیرد تا به اعتراض و خواستههای اجتماعی و رسیدن به حقوق و کرامت انسان در نوع خود میرسد.
ریتم داستان با دادههای داستان متناسب است. این که بگویم قلم ساده و روانی دارد البته حرف مهمی در مورد این داستان نیست اما نویسنده توانسته است ریتم را بر فرم سوار کند پس مخاطب در مواجهه با داستان به دردسر نمیافتد و مخاطب عام را نیز به دنبال خود میکشاند. همچنین مخاطب خاص هم حرفهای تازهای برای خواندن پیدا میکند.
از سوی دیگر چالشی که در دل داستان مطرح میشود و قهرمان را میان سپیدی و سیاهی میاندازد، باز هم از دل فرم داستان بیرون میآید و نتیجهاش همان حسی است که کلمات در مخاطب مینشانند. مخاطب به لحاظ حسی درگیر شخصیت میشود و به نظر من این مهمترین دستاورد داستان است. زیرا حس زبان هنر است و رمان عرضه هنر. مخاطب هم به لحاظ شهودی و هم به لحاظ عینی، قهرمان داستان را همراهی میکند.
به همین دلیل است که میگویم ارکان داستان «ماتی خان» بر شانههای شخصیت ماتی خان استوار است و حتی از دل این همه حادثه نشسته در داستان، میخواهم ادعا کنم که با یک رمان شخصیت محور روبهرو هستیم تا حادثه محور. حادثههای داستان همه آمدهاند که شخصیت اصلی خود را به رخ بکشد و دست به انتخاب بزند.
یکی از شکوهمندترین تصاویری را که میتوان در داستانها پیاده کرد، خلق موقعیت انتخاب و قرار دادن قهرمان در تنگناست که آقای اونق به خوبی در داستان پیادهاش میکند.
در دنیای امروز، از آنجا که مخاطب بیش از قبل به معنا گرایش پیدا کرده است، داستانهایی با گرههای انسانشناختی مورد پذیرش بیشتری از سوی مخاطب جدی ادبیات قرار میگیرند.
در داستان «ماتی خان» هم همین انتخاب و گذر از میان بدنامی و نیکنامی مردی که همه ما به آن ایمان داریم، داستان را غنی میسازد.
با تمام ویژگیهای خوب داستان کاش به جنبه بصری هنر در انتخاب و طراحی جلد رمان بیشتر پرداخته میشد و کمی نیز از اطناب واژگان در بیان صحنه صرفنظر میشد. و مهمتر از این دو نکته هر چقدر نویسنده در بیان مکان موفق و موثر حرف میزند، در بعد زمان کمیت داستانش میلنگد. بهتر میدانم بگویم، رمان «ماتی خان» لازمان است.
«در میانه فصل برف، بهار بود انگار. لبها خودبهخود به خنده باز میشد و اشکها بیاختیار از چشمها میجوشید. پسری در آغوش پدر، با خنده میگریست. مادری دخترانش را در زیر بالهایش گرفته بود. کینهها رفته بود. عید بود، عید.»
عنوان: ماتی خان/ پدیدآور: عبدالرحمن اونق/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: ۴۱۶/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/