قرن نو ـ دور هم در یکِ یکِ یک

قندِ اول برای همه

12 فروردین 1401

در روزهای پایانی سال هستیم و چند روزی به شروع 1401 باقی نمانده است. مثل همیشه این روزها بخشی از ذهنم درگیر وقایعی است که در سال قبل گذراندیم و بخشی دیگر در خیال آنچه در سال بعد پیش رویمان است. مخصوصا که سال بعد 1/1/1 است و برای من و بسیاری که عشق به اعداد داریم بهانه‌ای برای شروع و محقق شدن آرزوهای خوب.

این سال‌ها، علاوه بر همه‌گیری بیماری کوید که بیش از دو سال زندگی همه‌ ما را دشوار کرده بود رویداد‌های تلخ و ناگوار جمعی بسیاری بر سرمان گذشت که باعث شد هر چه بیشتر از همدیگر دور شویم. دوست دارم در قرن جدید و سال نو اثری از این فاصله‌گزینی‌ها و فاصله‌گذاری‌ها نباشد و همه با شادی دور هم شاهد اتفاق‌های خوش باشیم. اتفاق‌هایی که به عنوان خاطرات خوش و شادی‌های جمعی در حافظه همه ما، مردم ایران، ثبت شود. ما هر رویدادی را در مکانی تجربه می‌کنیم و مواجهه مجدد با هر مکان باعث یادآوری خاطراتش می‌شود. بدین ترتیب مکان‌های عمومی تبدیل به بخشی از حافظه جمعی ما می‌شوند. برای همین اگر بخواهم سال آینده را به مکانی تشبیه کنم این مکان یک فضای جمعی و پر از خاطره است. جایی شبیه یک ورزشگاه بزرگ پر از جمعیت، جایی شبیه به ورزشگاه آزادی.

درست پنجاه سال پیش و در مهرماه هزار و سیصد و پنجاه بود که ورزشگاه آزادی افتتاح شد و دقیقا در چنین روزهایی یعنی 27 اسفند همان سال، اولین بازی فوتبال در آن برگزار شد. ورزشگاهی به گنجایش نزدیک به صدهزار نفر تقریبا معادل کل جمعیت پایتخت ایران در اواسط دوران قاجار،  ورزشگاهی که در این سال‌ها شاهد رویداد‌های ورزشی بسیاری بوده‌ است. اتفاقا یکی دو روز دیگر هم دربی فوتبال مشهور پایتخت بین دو تیم استقلال و پرسپولیس در همین ورزشگاه برگزار می‌شود که هنوز مشخص نیست تماشاگران امکان حضور در آن را داشته باشند یا نه. اما تماشاگران و مردم در این پنجاه سال بارها به دلایل مختلف ورزشی و غیر ورزشی مانند کنسرت خوانندگان مشهور بین‌المللی، گردهمایی‌ داوطلبان اعزام به جبهه، میتینگ‌های سیاسی و بهانه‌های دیگر به صورت دورهمی‌های چند ده هزار نفری، در زمستان و تابستان، روز یا شب، تعدادی شاد یا غمگین، خندان و یا گریان در آن حضور داشته‌اند.

این ورزشگاه نیم قرن است در کنار ما شاهد اتفاقات مهم تاریخی مثل انقلاب، جنگ، تغییرات سیاسی و تحولات اجتماعی بوده و چند نسل از ما با آن خاطره دارند.

معمار این ورزشگاه عبدالعزیز فرمانفرمائیان، که طراح بسیاری از بناهای نوین شهر تهران همچون فرودگاه مهرآباد، رآکتور اتمی تهران، ساختمان وزارت‌خانه‌های پست و تلگراف، نفت، کار، کشاورزی و برج‌ها و بناهای مختلف شهر تهران بود و با ساخت این بناها و تدوین طرح جامع تهران نقش مهمی در شکل‌گیری تصویر شهر تهران داشت این مکان را شبیه به کوهی که از دل زمین بر آمده طراحی کرد. کوهی که آنچه در درونش می‌گذرد از بیرون مشخص نیست. تصویری که برای بسیار از اهالی ایران آشنا بود چرا که بخش عمده‌ای از قابلیت زیست‌پذیری فلات ایران مدیون وجود رشته کوه‌های مرتفع آن است. بیشتر شهرهای بزرگ ایران در دامنه همین کوه‌ها قرار گرفته‌اند و بی‌دلیل نیست که داستان‌ها و افسانه‌های زیادی از کوه‌هایی همچون دماوند، سبلان، سهند، الوند، دنا، تفتان، شیرکوه و… در فرهنگ مردم ایران نقش بسته است. همچنین بخشی از این ورزشگاه در زمین فرو رفته است تا با کمترین هزینه ساخت بیشترین ظرفیت و وسعت دید را به ساختمان بدهد روشی که قرن‌هاست در معماری خانه‌ها و ساختمان‌های بخش‌های نیمه‌خشک و حاشیه کویری ایران متداول است.

بدین ترتیب این ورزشگاه نه تنها به واسطه‌ حضور پررنگش در خاطرات جمعی بخشی از ما، در دل ما جای گرفته است بلکه از نظر معماری هم از دل این سرزمین برآمده و سر به آسمان آن دارد.

نمی‌توانم از ورزشگاه آزادی صحبت کنم و از نمونه‌، طبیعی‌تر، پر شور‌تر و زیباتری از آن صحبت نکنم. مکانی که کاملا بر اساس وضعیت عوارض طبیعی و در دل زمین شکل گرفته است. انگار دست طراح طبیعت، نیاز به داشتن یک مکان عمومی بزرگ را پیش بینی کرده و مردمان ساکن آن سرزمین هم قدر این پیش‌کش طبیعی را به درستی دانسته‌اند.

دهه‌هاست که با شروع بهار، هزاران نفر از اهالی اسفراین، زن و مرد، پیر و جوان به صورت خانوادگی همراه با مهمانانشان در دامنه‌‌های چند تپه مجاور هم که پیشتر چشمه‌ای موسوم به زین العابدین در آن قرار داشت و حالا با نام گود زینل‌خان شناخته می‌شود جمع می شوند تا شاهد زورآزمایی کشتی‌گیران باچوخه در این میدان باشند و در حالی‌که بوی خوش فتیر مسکه به مشام می‌رسد و صدای موسیقی دوتار گوش‌ها را می‌نوازد منتظرند ببینند قند اول نصیب کدام پهلوان خواهد شد.

مکانی زیبا در نزدیکی مقاصد گردشگری و دیدنی همچون شهر تاریخی بلقیس و روستای رویین و بسیاری از زیباهایی معماری و طبیعی دامنه‌های بخش شرقی رشته کوه البرز که بهاری خاطره‌انگیز را به مهمانانش هدیه می‌دهد.

این روزها که همچون ژانوس، الهه‌ رومی دروازه‌ها، در آستانه‌ ورود به سال جدید قرار گرفته‌ایم و همزمان نگاهی به پشت سر و پیش رو داریم، زمان مناسبی است برای آروزهای خوب برای آینده. شاید عجیب باشد سال آینده را که از جنس زمان است به مکانی تشبیه کنم ولی من دوست دارم سال آینده جایی باشد شبیه به گود زینل‌‌خان، دامنه‌ای سبز از رشته‌کوهی پابرجا در دل سرزمینی زندگی بخش و تمدن‌ساز که همه ما در آن در کنار هم با دلی خوش و حالی خوش‌تر دور هم جمع شد‌ه‌ایم و چشم به رویداد‌های شورانگیز پیش رو داریم و می‌دانیم که در پایان همه افت و خیزها و زمین خوردن‌ها و برخواستن‌ها، همه برنده قند اولِ اولِ اول خواهیم بود.

پیشاپیش یکِ یکِ یک مبارک…

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید