علیرضا حیدری برای عموم مردم که مخاطب حرفهای کشتی نیستند، به اندازه برخی از ستارههای همنسلش شناختهشده نیست. او برخلاف علیرضا دبیر طلای المپیک ندارد و چون بعد از بازنشستگی وارد میدان سیاست نشد، به اندازه امیررضا خادم و عباس جدیدی مشهور نیست. احتمالاً اولین چیزی که با شنیدن نام «علیرضا حیدری» به یاد مردم میآید، مدال برنز او در المپیک 2004 آتن باشد. مدالی که مهمترین و احتمالاً پرحسرتترین مدال تمام دوران حرفهای حیدری است و ماجراهایش در کتاب «دست نیافتنی» به خوبی و با جزئیات بازگو شده.
زندگی حیدری اما به جز آن مدال مشهور، فرازونشیبهای دراماتیک دیگری هم داشته. از سختیها و تلخیهای دوران کودکی، تا دستوپازدنش برای رسیدن به ترکیب تیم ملی کشتی؛ از بیمهریها و برخوردهای تندی که در دوران حرفهای لمس کرده، تا مبارزههای سخت و جانفرسایی که با رقبایش داشته. همه این پستیها و بلندیها از حیدری یک «کاراکتر» ساخته. یک شخصیت جذاب که بیش از هرچیز در این کتاب، با خودساختگی و استقلال فردیاش به یاد آورده میشود. حیدری در «دستنیافتنی» تصویری کلاسیک از یک قهرمان فرودست خلق میکند که با اتکا به جنگندگی و تلاش خودش، دیده میشود و روی سکو میرود.
نوشتنِ زندگینامه یکی از فعالیتهای مرسوم و متداولی است که قهرمانان ورزشی در دنیا پس از دوران بازنشستگی تجربهاش میکند. ادبیات ورزشی در دنیا بیش از آنچه در ایران به نظر میرسد مورد توجه است. بسیاری از قهرمانان ایرانی برای ورود به عرصه ادبیات رغبت چندانی ندارند. علیرضا حیدری یکی از اولین قهرمانانی است که زندگیاش را در طَبَق ادبیات گذاشته و پیش چشم مخاطب آورده.
حیدری در «دستنیافتنی»، روایتی صادقانه از خودش ارائه میدهد. روایتی خالی از اغراق و آکنده از لحظاتی تلخ که شاید بازگوکردنشان برای کمترکسی راحت باشد. حیدری، احوالات درونی و مکنونات قلبیاش را در مقاطع مختلف زندگی حرفهای، روی داریه ریخته و دربارهشان حرف زده. او در کتاب، از روزهایی گفته که نمازهایش را یکی درمیان میخوانده، از روزگاری نوشته که از کشتی خسته شده و به فکر بازنشستگی زودهنگام بوده، و از شیطنتهای روی تشک کشتی گفته و صادقانه آنها را برای مخاطب کتابش بازگو کرده. حیدری، مخاطب کتابش را محرم دانسته و خیلی چیزها را برایش تعریف کرده. چیزهایی که به کتاب، کیفیت یک زندگینامه افشاگرانه خواندنی را بخشیده است.
صراحت حیدری البته محدود به خودش نمانده و به قضاوتهای او درباره دیگران هم رسیده. «دستنیافتنی» پر از اتفاقات عجیب و «پشتِ پردهای» از رختکن تیم ملی کشتی ایران است. برادران خادم، عباس جدیدی و منصور برزگر در روایتهای حیدری نقش پررنگی ایفا میکنند. تشخیص اینکه ادعاهای حیدری تا چه حد عین واقعیتِ رخ داده در تیم ملی کشتی هستند از عهده خواننده کتاب خارج است اما ادبیات به کمک حیدری آمده تا اولین و تا اینجا تنها راوی یک مقطع مهم از تاریخ ورزش کشتی در ایران باشد. حیدری در «دستنیافتنی» نه فقط خودش، که بخشی از تاریخ ورزش ایران را روایت کرده و در نبودِ روایتهای دیگر، کتاب حیدری تنها روایتِ معتبر از احوالات کشتی ایران در آن دوره زمانی است.
کشتی، ورزش ملی ماست. ورزشی گرهخورده با آیینهای کهن مردم ایران و البته مهمترین امیدِ ما برای افتخارآفرینی در مسابقات المپیک. «دستنیافتنی» علاوه بر اینکه داستان زندگی علیرضا حیدری را تعریف میکند، روایتی از مصائب کشتیگیر بودن است. مصائبی که یک رنج بدنی تمامعیار را به کشتیگیر تحمیل میکند. رنجی آمیخته با اضافه و کم کردنِ مداوم وزن، تمرینهای جانکاه، درگیریهای فیزیکی سنگین با رقبا و مصدومیتهای پیدرپی. کشتی، ورزش پرزحمتی است و «دستنیافتنی» در نمایش رنج پررنگ این ورزش، موفق است.ژ
داستانِ زندگیِ علیرضا حیدری، بیش از هرچیز یک داستان نمادین است. داستانی نمادین از مسیری که کشتیگیرها برای کسب افتخار باید طی کنند. داستانی نمادین که شاید در همین چندخط بشود خلاصهاش کرد: «از جان مایه گذاشته بودم. تمام جانم خستگی و درد بود اما در وجودم خلاء چندسالهای برطرف شده بود. پر از حس پیروزی و توانمندی. حالا من هم جزئی از تاریخ کشور بودم. دوباره به صورت تازه تراشیدهام نگاهی انداختم. مدال گرفتهها اینشکلیاند. خسته.»[1]
پانوشت:
[1] از متن کتاب
عنوان: دست نیافتنی، زندگینامه قهرمان کشتی آزاد ایران، علیرضا حیدری/ پدیدآور: طاها صفری/ انتشارات: گلگشت/ تعداد صفحات: 304/ نوبت چاپ:چهارم.
انتهای پیام/