معنادهی به رنج و سوگ در «سنجاب ماهی عزیز»

مرهمی به نام خیال

22 خرداد 1402

داستان با یک نامه شروع می‌شود. نامه‌ای که درواقع جواب یک نامه است. در همین نامه کوتاه می‌فهمیم که مخاطب نامه، پدرش تبدیل به ماهی شده است. «بامزه نیست که پدرت ماهی شده است؟ واقعا فکر می‌کنی این بدترین حادثه‌ای است که روی کره زمین اتفاق افتاده و بدتر از این نمی‌تواند وجود داشته باشد؟ راستی، ما به چه چیز بدترین اتفاق می‌گویم؟»

همین سوال در این نامه کوتاه ذهن خواننده را قلقلک می‌دهد و او را وارد دنیای داستان می‌کند. دنیایی که خیال را با واقعیت تلفیق می‌کند و با زبانی خودمانی، خواننده به دنبال راز و رمز داستان می‌رود. اتفاق بد این داستان چیست؟ تبدیل شدن یک پدر به ماهی؟ چنین چیزی چقدر واقعی است؟

نینا دختر نوجوانی است که از پدر ماهی‌گیرش خیلی وقت است خبر ندارد. او گمان می‌کند پدرش در دریا تبدیل به ماهی شده است و دیر یا زود به خانه برمی‌گردد. نینا برای پدرش نامه می‌نویسد و نامه‌هایش را به دریا می‌اندازد و در کمال تعجب جواب نامه‌هایش را می‌گیرد. او اولش گیج می‌شود و بعد می‌ترسد، اما همین باعث می‌شود تا به خیالش رنگ پررنگی از واقعیت بزند.

نینا به‌جای رنج مدام کشیدن و فکر کردن به از دست دادن پدرش، به این فقدان و دوری معنا می‌دهد؛ با خیال، با نوشتن نامه و با تصور کردن اینکه پدرش نمُرده است، بلکه تبدیل به ماهی شده است و به‌جای اینکه به خانه بیاید، در دریا خانه کرده است. در این بین از نوشتن هم کمک می‌گیرد. او با تخلیه هیجانی خود به وسیله نوشتن، تا حدودی به ذهن و احساساتش اعتبار می‌دهد و آنچه را در درونش می‌گذرد به رشته تحریر در می‌آورد.

نینا به حضور پدرش ایمان دارد. شاید در ناخودآگاه مرگ او را باور کرده است اما خیال و رویاپردازی‌هایش اجازه نمی‌دهند تا گمان کند پدرش را از دست داده است، بلکه پدرش به چیز دیگری تبدیل شده است. شاید این همان چیزی باشد که دین و عرفان هم به ما می‌گویند. که آدمی با مُردن تمام نمی‌شود بلکه به دنیای دیگری می‌رود. او همچنان هست، ناظر ما است و حتی هوای عزیزانش را دارد.

تمام این‌ها به این معنی نیست که نینا از نبود پدرش غمگین نیست. او غمگین است اما با خیال کردن به این غمش معنا می‌دهد. «به چرنی (نام یک درخت) گفته‌ام از آن بالا با بلندترین شاخه‌هایش به دریاچه نگاه کند و چشم از آن برندارد. شاید بالاخره بابا را دید، بزرگ‌ترین ماهی دریاچه را. بابا ماهی شده است، این یک جمله خبری غم‌انگیز است.» نینا با طبیعت حرف می‌زند، از طبیعت الهام می‌گیرد و به طبیعت می‌گوید هرموقع خبری از پدرش پیدا کردند به او بگویند. نینا خیال را چنان به واقعیت گره می‌زند که نمی‌توانیم بگوییم او خیال‌پرداز است. همان‌طور که نمی‌توانیم بگوییم او واقع‌گرا است.

وقتی کسی یکی از اطرافیان نزدیکش را از دست می‌دهد در مقابل این سوگ چند مرحله را طی می‌کند: عدم پذیرش یا شوکه شدن، انکار کردن این موضوع، عصبانیت و خشمگین شدن از خودش و دیگران یا حتی فرد متوفی، چانه زدن بر سر اینکه او دوباره زنده شود یا برگردد، افسردگی و غم، در نهایت پذیرش. ممکن است بگوییم که نینای این کتاب در مرحله اول یا دوم مانده است. برای همین است که مرگ پدرش را مساوی با ماهی شدن او می‌داند. اما شاید نینا به مرحله پذیرش رسیده است. پذیرشی که نشات گرفته از معنادهی شخصی او به مرگ پدرش است.

کتاب «سنجاب ماهی» عزیز بیشتر از اینکه در مورد سوگ باشد در مورد امید است. نینای داستان با خیال خود، سرخوشانه امید را صدا می‌کند و از دالان تاریک رنج، گنج بیرون می‌آورد.

فریبا دیندار، نویسنده خوش ذوق این کتاب از تشبیهات و استعارات زیادی استفاده کرده است که این نقطه قوت داستان است. او در خلق شخصیت چنان خوب عمل کرده که خواننده، در رده سنی نوجوان و حتی بزرگسال، به‌خوبی می‌تواند با نینا ارتباط بگیرد، از غم او غمگین و با عصبانیتش عصبانی شود. بنابراین این کتاب می‌تواند برای نوجوانانی که تجربه رمان خواندن ندارند، شروع مناسبی باشد.

 

عنوان: سنجاب ماهی عزیز/ پدیدآور: فریبا دیندار،  تصویرگر: مرجان ثابتی/ انتشارات: هوپا/ تعداد صفحات: 255/ چاپ:  پنجم/ رده سنی: +12.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید