خط اصلی داستان، قصه متولد شدن کارخانه ایرانناسیونال را روایت میکند، گذر کردن از یک مسیر پر پیچ خم و پر فراز و فرود برای تولید خودروی ایرانی. راهی که البته ابتدای مشکلات مسیر طولانی و مناقشه برانگیز پنجاه و چند ساله ماشینی به نام «پیکان» بود. روندی که در کمتر از چند سال راه دو برادر ( احمد و محمود) را از هم جدا کرد و این داستان در خاطرات احمد خیامی تا انقلاب ادامه دارد. اختلاف بر سر صنعت تولید خوردروی ایرانی از همینجا سرچشمه میگیرد، جایی که گروهی معتقدند که صنعت خودرو، اساساً مناسب شرایط اقتصادی و سیاسی کشور ما نبوده و نیست و این تخصیص منابع، میتوانست روی صنایع دیگری انجام شود و گروه دیگری که این صنعت را بسیار مناسب و استراتژیک میدانند و اگر هم نقدی وجود دارد ـ که هست ـ آن را به استراتژیهای دولت و خودروسازان نسبت میدهند. با صرف نظر از اینکه اعتقاد من و شما چیست و جزو کدام دسته هستیم نشستن پای حرف موسس و آنکس که موضوع بحث است و چالشهای امروز را راهانداخته و بنیانگذار این صنعت در داخل کشور بوده و دریافتن اینکه خود چه در سر داشته و چه رویاهایی را در دل میپرورانده است، خالی از لطف نیست.
از دیگر دلایل جذابیت کتاب، همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، آشنا شدن با بخشی از تاریخ متلاطم معاصر است. درک این موضوع که ابهام، جنگ، تضاد و تعارض و بحرانهای اقتصادی، هرگز محدود به یک مقطع زمانی خاص نبوده و نیستند و اتفاقاً نقطه آغازین بسیاری از فعالیتهای بزرگ و ماندگار، در چنین شرایطی گذاشته شده است.
اگر بخواهیم کتاب را از منظر نقادانه کنکاش کنیم، جنبه تبلیغاتی آن به جنبه آموزشیاش میچربد و روایت موفقیتها و فتوحات و دستاوردها، پررنگتر از اشتباهات و شکستها نقل شده است.
همچنین میتوان صداقت نسبی نویسنده را در روایت نیمه اول داستان تشخیص داد. اما اصلی وجود دارد که میگوید: «برندهها راوی تاریخاند»، طبق این اصل و اظهارات اغراقآمیز و «گفتن از حسن خویش و عیب غیر» در ادامه روند، شاهد رنگ باختن بیآلایشی و صداقتی هستیم که قبلتر در داستان نمایان بود. بر همین اساس متن کتاب از نظر اعتبار، به ویژه برای نتیجهگیری و قضاوت بین دو برادر و شرایط سیاسی و اقتصادی حاکم بر آن زمان، جای سوال دارد، اما دیدگاه و نگاه جدیدی را برای تفکر و تعمق و تحقیق به مخاطب ارائه میدهد.
نثر کتاب مانند سایر زندگینامهها روان و خوشخوان است، البته با حذف جزئیات بسیار و کم اهمیتتر سرعت خوانش و جذابیت آن بیشتر میشود که این مهم در متن لحاظ نشده است.
در مجموع این کتاب روایتی خواندنی و آموزنده است به ویژه برای نسل امروز که شاید کمی سریعتر از گذشتگان از به سرانجام نرسیدن کارها ناامید میشوند و انگیزه خود را از دست میدهند. کتاب از برخی از جهات الگوی مناسبی را معرفی کرده است، احمد خیامی، که همواره با تلاش و عشق به وطن و مشتریمداری به موفقیتها و دستاوردهای بسیاری رسیده است و همواره جوانان را در جهت کارآفرینی خدمت به وطن تشویق کرده است. او در جایی از خاطراتش میگوید: «غرض از نوشتن این خاطرات شرح امکاناتی است که در میهن ما وجود داشته و دارد و راهنمایی جوانانی است که به زودی وارد کارزار زندگی میشوند و میخواهند موفق باشند… آینده به جوانان تعلق دارد و آنها هستند که باید برای بازسازی میهن عزیز کمر همت بربندند و از شرایط و امکانات موجود حداکثر استفاده را بکنند.»
عنوان: پیکان سرنوشت ما؛ با بهرهگیری از نوشتهها و خاطرات احمد خیامی/ پدیدآور: مهدی خیامی/ انتشارات: نی/ تعداد صفحات: 246/ نوبت چاپ: یازدهم.
انتهای پیام/