مروری بر اثری شاخص در میان رمانتیک‌ها

میان گریه می‌خندم…

15 مهر 1403

«مردی که می‌خندد باید چه شکلی باشد؟ مردی که به هر اتفاقی می‌خندد و تمام جهان در نگاهش شوخی خنده‌داری است یا مثلا مردی که همه او را با تبسمی بر لب می‌شناسند؟ شاید هم هیچ کدام. او فقط مردی‌ست که دیگران با دیدن چهره‌اش خیال می‌کنند که در حال خندیدن است و با دیدن قیافه‌اش به خنده می‌افتند. اما حقیقت این است که او نمی‌خندد. او به نقصی در چهره‌اش دچار شده است که تو گویی همواره در حال خندیدن است.»

عبارات بالا توصیف ظاهر مردی است که ویکتور هوگو او را در کتاب «مردی که می‌خندد» آفریده. شخصی به نام «جوئین پلین» که دزدان، کودک او را از پدرش ربودند و به دلیل دشمنی با پدرش، عمل جراحی‌ای روی صورت او انجام دادند. آنها با جراحی، لب‌ای او را به شکلی مضحک بدل کردند و خنده‌ای دائمی را بر صورتش دوختند.

رمان از ده سالگی «جوئین پلین» شروع می‌شود. از لحظه‌ای که دزدان او را در ساحل رها کردند. این گمگشتی در ساحل تاریکی که از هر طرف که می‌رفت جز وحشتش نمی‌افزود؛ آغاز سرنوشت عجیب، غریب و اندوهناک اوست. این سرگشتگی آغاز بازی‌های پیچیده و حیرت‌انگیزی است که دست سرنوشت برای او رقم می‌زند. او در ابتدای این مسیر سرگشتگی به زنی می‌رسد که بر اثر سرما مرده در حالی که کودکی یک ساله در آغوش دارد. کودک از شدت سرما نابینا می‌شود، دختری که «دئا» نام دارد. در نهایت مسیر سرنوشت هردو به معرکه‌گیری دوره‌گرد می‌رسد و از آن پس این دو کودک با اورسوس معرکه‌گیر روزگار می‌گذرانند.

کتاب در ادامه، شرح دلدادگی جوئین و دئاست. پسری با چهره‌ای ناپسند و دختری نابینا. دلداگی‌ای که تحت شعاع اتفاقی بسیار غافلگیرکننده قرار می‌گیرد و همین غافلگیری داستان رمان را برای مخاطب جذاب‌تر می‌کند.

ماجرای غافلگیرکننده‌ای که در پس ظاهر ساده و داستانی‌اش که بسیار سرگرم‌کننده نیز است؛ به نقد مسائل اجتماعی انگلستان قرن هجده می‌پردازد. داستان این اثر که ویکتور هوگو آن را در نیمه دوم قرن نوزدهم به نگارش در آورده، در روزگار ملکه آنا می‌گذرد و به سیاق اغلب رمان‌های آن دوره از زبان دانای کل روایت می‌شود.

برخی «مردی که می‌خندد» را مهمترین اثر ویکتور هوگو می‌دانند. چرا که این کتاب در عین داشتن قصه‌ای جذاب از طول و تفصیل‌های متداول رمان‌های قرن هجده و نوزده مانند بینوایان مبرا است. وجه اشتراک این اثر با سایر آثار هوگو قرار گرفتن آنها در یک مکتب ادبی است. «مردی که می‌خندد» مانند سایر آثار مطرح هوگو از جمله بینوایان و گوژپشت نتردام اثری «رمانتیک» محسوب می‌شود.

رمانتیک‌ها که از دل بورژواها سر برآورده بودند در اواخر قرن هفده و اوایل قرن هجدهم در جست‌وجوی زبانی عامیانه بودند. زبانی از دل مردم برای پس زدن زبان سخت اشرافیت که در آثار کلاسیک نمود داشت. آنها با ساختن و پرداختن ادبیات ویژه خود موجب شکل‌گیری مکتبی به نام رمانتیسم شدند. رمان‌نویسی که تا پیش از این در دوره کلاسیسم مرسوم نبود در این دوره متدوال شد. در واقع «رمان» اثر ادبی شاخص دوران رمانتیسم محسوب می‌شود. انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب صنعتی انگلستان را می‌توان از مهم‌ترین عوامل ظهور و رشد مکتب رمانتیسم دانست.

ظهور و نشانه‌های این مکتب در سراسر جهان از شرق تا غرب مشهود بود. از نشانه‌های ظهور این مکتب در ایران نیز رواج داستان‌نویسی در عهد صفوی با روی کار آمدن طبقات مختلف اجتماعی بود.

از بارزترین مشخصه‌های رمانتیسم در «مردی که می‌خندد» معمولی بودن یا به بیانی دقیق‌تر ناقص بودن قهرمان داستان است. در آثار رمانتیک برخلاف آثار کلاسیک، قهرمان‌ها ماورای بشر عادی نیستند و خبری از کامل بودن در آن‌ها نیست. در این اثر هوگو، به عنوان مطرح‌ترین نویسنده رمانتیسم فرانسه، حتی یک گام فراتر از معمولی بودن می‌گذارد و نقص ظاهری آشکار و غیر قابل انکاری را نیز به قهرمانش اضافه می‌کند. حتی عشق بزرگ کتاب عشق میان دو فرد دارای نقص ظاهری است.

در حقیقت در آثار مکتب رمانتیسم دیگر خبری از آرمان‌گرایی کلاسیک‌ها نیست و بیان مطلق خوبی در آثار رمانتیک جایی ندارد. مردی که می‌خندد نیز ملغمه‌ای از زشتی و زیبایی است. نویسنده در نمایش هیچ یک اغراق نمی‌کند. خردورزی آثار کلاسیک که جای خود را به احساس و خیال و عواطف در آثار رمانتیک داده موجب توصیفات و خلق تصاویر خیال‌انگیز در رمان شده است. هوگو این توصیفات را در راستای ترسیم تصاویر زشت و زیبا در طول رمان به خدمت گرفته است.

توصیفات آغازین کتاب از تاریکی و وحشت پسرک کم‌نظیر است. ویکتور هوگو با استفاده از توصیف طبیعت و پدیده‌های طبیعی مانند شب، موج دریا و ساحل در شب، ترس را با عنوان یکی از ویژگی‌های بشر به بهترین شکل نشان داده. در واقع وحشت موتیف مهمی در کتاب است. وحشت از طبیعت، وحشت از انسان، وحشت از دسیسه و… این توصیفات آغازین تصاویری بسیار زنده‌اند که به دلیل شیوه توصیف و استعمال کلمات به خوبی در ذهن خواننده ثبت می‌شود. و همین توصیفات از ساحل و دریا و مرتبط کردن آن با ویژگی‌های انسانی نیز ناظر به یکی دیگر از ویژگی‌های آثار مکتب رمانتیسم است. توجه به طبیعت و مناظر طبیعی به ویژه مناظر بکر در آثار رمانتیک فراوان دیده می‌شود. هوگو در «مردی که می‌خندد» از شب و ظلمت آن نیز در فضاسازی بسیار بهره برده. در واقع این بهره‌گیری او از شب، کارکردی نمادین برای بیان فضای اجتماعی اثرش دارد.

هوگو مانند تمام آثارش در این رمان نیز مسائل مهم اجتماعی مثل شکاف عمیق طبقاتی، فساد دستگاه‌های متصل به قدرت و ظلم اشراف به طبقه فرودست را مطرح کرده است. توصیف زندگی طبقات مختلف اجتماع در انگلستان آن زمان، از زندگی محقر معرکه‌گیری دوره‌گرد گرفته تا نمایندگان پارلمان و لردها و نزدیکان ملکه و شکاف‌های طبقاتی و مصائب ناشی از این شکاف‌ها را در مقابل دیدگان خواننده عریان می‌کند.

رمانتیک‌ها به عنوان طبقه متوسطی که همواره میان خود و اشراف فاصله زیادی می‌دیدند؛ قائل به آزادی بیان و اندیشه و ابراز نقد بودند. این ویژگی‌ها در تمام آثار هوگو مشهود است. در «مردی که می‌خندد» نیز با توصیف صحنه‌ای که جوئین به عنوان نماینده پارلمان مشغول سخنرانی در حمایت از طبقه فرودست است به اوج خود می‌رسد. صحنه‌ای که او از شدت اندوه به گریه می‌افتد اما هیچ یک از نمایندگان گریه او را باور نمی‌کند. چرا که صورتش به طرز غریبی می‌خندد.

«مردی که می‌خندد» صدای اعتراض طبقه فرودست در میان صفحات رمانی عاشقانه است؛ در سال‌هایی که رمان به مهمترین ابزار برای بیان نقد و اعتراض و ترسیم چهره‌های معمولی بدل شده بود. سال‌هایی که زبان لاتین به عنوان خط و زبان اشراف به کنجی خزیده بود و همه در سراسر جهان به زبان مادری خود می‌خواندند و می‌نوشتند. سال‌هایی که ادبیات از میان کتابخانه‌های اشراف به دل جامعه راه می‌یافت و جهان ارسطویی به سمت جهان نیوتنی در حرکت بود.[۱]

پانوشت:

[۱] تا قرن هفدهم دید ما به جهان ارسطویی بود و بعد از آن نیوتنی. آرتور کوستلر/خوابگردان.

[۲] تیتر بخشی از یک بیت غزلی از حافظ است.

عنوان: مردی که می‌خندد/ پدیدآور: ویکتور هوگو، مترجم: جواد محیی/ انتشارت: نیک فرجام/ تعداد صفحات: ۵۱۲/ نوبت چاپ: اول (۱۳۸۹)

بیشتر بخوانید