کتاب دویار در قالب یک زندگینامه است. زندگینامه مردی که بیحاشیه و دور از غوغا موسیقی مقامی ایران و دوتار شرق خراسان را متحول کرد. بدون هیچ تحصیلات موسیقایی و آموزش آکادمیک فقط با فوران عشق توانست هم دوتار را بیاموزد و هم پرده بر پردهاش بیفزاید. و آن مردی کسی نیست جز استاد عثمان محمدپرست.
موسیقی مقامی همان موسیقی محلی و فلکلور است. موسیقی نواحی ایران، موسیقی معاصری است که درعین نوین بودن، دارای پیشینهای غنی و تاریخی بوده و نزد اقوام و ایلات در مرزها و نقاط جغرافیایی مختلف رواج داشته و البته از حوزه موسیقی دستگاهی خارج است.
امیر شهلا نویسنده این کتاب پس از سالها همنشینی با اسطوره دوتار ایران جای خالی صحبت در مورد شخصیت بزرگ و روح وسیع پیچیده در نوای ساز عثمان را خالی میبیند و تصمیم میگیرد تا این چهره درخشان چشم بر جهان دارد از او بگوید. اما داشتن چنین گوهری در کنار گاهی باعث سستی میشود و شهلا به ناچار در اواخر عمر عثمان خوافی سراغ او میرود که دیگر دیر است. عثمان بیمار, گوشهگیر و غرق در فراموشی در بستر بیماری است و همهگیری کرونا نیز مزید بر علت دوری شهلا از عثمان میشود. به ناچار نویسنده در واپسین روزهای عمر عثمان نوشتن را شروع میکند اما عثمان چشم از جهان فرو میبندد تا به نزد خدایی برود که دوتارش او را از زمین به او وصل میکرد. شهلا خود این فقدان را در مقدمه کتاب به حسرت بزرگ تعبیر میکند.
آنچه میخوانیم زندگی عثمان است که از کودکی و چگونگی آشنایی و انس او با دوتار شروع میشود و تا لحظه مرگ از خاطرات تلخ و شیرین و کوچک و بزرگ اما مهم زندگیاش را بازگو کرده که هم عثمان خوافی را بهتر بشناساند و هم هنرش را.
عثمان محمدپرست مشهور به عثمان خوافی در سال ۱۳۰۷ در شهر خواف از توابع خراسان رضوی زاده شد. او از سن ۱۰ سالگی با دوتار مأنوس بوده است. پدر وی با نوازندگی مخالف بود. اما پس از آنکه دید عثمان دربارهه حضرت محمد مصطفی شعر میگوید و مینوازد نظرش تغییر می کند. عثمان دربارهه آغاز فعالیتهای خود در عرصه موسیقی میگفت: «از دوازده یا سیزده سالگی با دوتار همنواز شدم و روزها و شبها بعد از فراغت از کار که جوهر هر مرد خوافی است به سماع روحانی با خویشتن خویش میپرداختم و هیچ گاه استادی در این زمینه نداشتم. دو تار یعنی عشق، «دوتار» ساز آرام و ملایمی است که هم نوازنده را آرامش میدهد و هم مردمی را که علاقهمند به این ساز هستند.»
شهلا توانسته است با بیانی دلنشین و قلمی هنرمندانه اوج زندگی و عشق به هنر و موسیقی و ساز عثمان را در پردههای مختلف و پیوسته زندگی عثمان به نقش بکشد. در این میان از اشعار مرتبط نیز استفاده کرده است چه اشعاری که عثمان در بداههنوازیهایش استفاده میکرده و چه اشعاری که مجتبی کاشانی سروده است.
طرح جلد کتاب تصویری از عثمان خوافیست هنگامی که یار جدانشدنیاش را در آغوش کشیده و غرق در عالمی دیگر زخمه بر سیمهایش میزند.
اما کتاب جدای از محتوای فاخرش از لحاظ صحفهآرایی و تزیین صفحات کمی دچار خسران شده است. صفحات در قسمتهایی روی جملاتی که به نظر نویسنده مهمترند هایلایت رنگی دارد. پایان هر بخش طرح گل رنگی کوچکی دارد. اما مهمتر اینکه لابهلای روایتها نقاشیهای کاریکاتوری و رنگی از اتفاقات آن بخش هست که بنابر محتوای کتاب کمی کودکانه است. گرچه به نظر میآید پیاده کردن این ایده بهخاطر پروراندن روح هنر و لطافت در کتاب است اما این صفحهآرایی به طرح جلد کتاب نیز نمیآید و ناهمخوانی ایجاد کرده است.
در کتاب جای عکسها و مجموعه تصاویر خالی است و میشد به جای نقاشیهای آخر هر فصل, بخش پایانی را به تصاویر قدیمی و جدید عثمان و زندگیاش اختصاص داد. در هر صورت جای خالی این دست کتابها که زندگینامه مشاهیر خاموش ایرانزمین است بسیار احساس میشود.
عنوان: دو یار/ پدیدآور: امیر شهلا/ انتشارات: نوین شرق/ تعداد صفحات: 252/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/