فضای مبهم و رازآلود کتاب از ابتدا تا چند صفحه مانده به انتهای کتاب، با قدرت حفظ میشود. در واقع غیر قابل حدس بودن وقایع از بزرگترین امتیازات این اثر است. امتیازی که مخاطبش را مجبور میکند بیوقفه کتاب را بخواند و ماجراها را دنبال کند.
این غیر قابل حدس بودن که نتیجه تعلیقهای درست و پیدرپی است که در کنار نثر روان، ضرباهنگ نسبتا سریعی به رمان بخشیده است. ضرباهنگی که کاملا در تناسب با فضای معمایی و رازآلود و پر تعلیق کتاب است. کتاب از توصیفات و توضیحات اضافی و غیر ضروری خالی است و این به قاعده بودن، حوصله مخاطب مشتاق به گرهگشایی را سر نمیبرد و همین امر از دلایل دیگر سریع بودن ریتم کتاب است.
امتیاز مهم دیگری که در سوران سرد به چشم میخورد؛ توصیف طبیعت است. درحقیقت وقوع رمان در منطقه کوهستانی و پوشیده از برف سوران امکان تصویرپردازیهای بسیاری را در دسترس نویسنده قرار میدهد. افهمی از این امکان در راستای امتیاز مهمی برای رمانش بهره برده است.
کتاب پر از تصاویر ناب و بکر از طبیعت است. پر از توصیفات دقیق و البته به اندازه از مناظر کوهستانی و طبیعی سوران. خلق شخصیت عجیب و منحصربهفرد «سینا» نیز به بازتاب هر چه بهتر این تصاویر کمک کرده است. سینا پسری ترکمن است که طبیعت را خوب میشناسد و راههای رام کردن آن را میداند، او چنان با طبیعت آشناست که گویی خود، بخشی از طبیعت است. نحوه برقراری ارتباط او با طبیعت، شگفتانگیز و یادآور الهههای یونان باستان است. در واقع او چنان همزیستی مسالمتآمیزی با طبیعت دارد که به نظر میرسد نویسنده در آفرینش ویژگیهای شخصیتی او از طبیعت الهام گرفته است. او در صلابت، وقار، آرامش و سکوت یادآور کوههای پوشیده از برف سوران است.
از این نکته نیز نباید غافل شد که سینا از نمونههای موفق شخصیتپردازی در این رمان است. شخصیتی که مخاطب به ویژگیهای فردی او با تمام رازآلود بودنش واقف است. البته شخصیتپردازی خوب و درست در این اثر تنها منحصر به سینا نمیشود و نمونههای سالم پرداخت شخصیت را در «سهراب»، «مصی»، «اسمال» نیز میتوان مشاهده کرد. شخصیتهایی که اعمال و رفتارشان با توجه به پیشینه زیستشان در دوران جنگ و پیش و پس از آن کاملا قابل توجیه و توضیح است. شخصیتپردازی قابل قبول در کنار تیپسازی درست، فضایی ملموس و قابل باور را در طول رمان به وجود آورده است. فضای ملموسی که موجب میشود حیات تکتک شخصیتها را باور کنیم و برای مرگشان متاثر شویم.
مرگ واژهای جداییناپذیر از تمام آثاری است که با واژه جنگ گره خوردهاند. سوران سرد نیز از این قاعده مستثنی نیست. سوران سرد با تمام ماجراهایش توصیف مدام مرگ و زندگیست. جدالی که در سوران با آن مواجهیم نه فقط جدال میان آدمها، که نمایشی تمام عیار از جدال میان بشر و طبیعت است. جنگی که به هر روی برای بقاست. چه بقای فردی و چه بقای جمعی.
سربازهای پایگاه سوران آدمهایی معمولیاند با دغدغههایی معمولی و ترسهایی طبیعی. ترس از مرگ نیز جزئی جدایی ناپذیر از این آدمهاست. ترسی که از همان صفحات آغازین همپای انسانهای سوران سرد پیش میرود. ترس از سوران، ترس از بهمن، ترس از گرگها، ترس از حزبیها و… ترسهایی که در سایه تمام آنها مرگ نشسته است. ترس مهمترین موتیف رمان است که رفتارهای بسیاری از شخصیتها در سایه آن معنا مییابد. و همین ترس و معمولی بودن آدمهای سوران است که ماجراهایشان را جذاب میکند. حتی سینا با تمام غرایبش با ترس گلاویز میشود و با تمام غرایبش ابرانسان نیست.
اصلا قرار هم نیست که سربازهای سوران ابرانسان باشند. آنها هر شب از تصور حمله حزبیها از ترس میلرزند. حتی بعضی از آنها با شنیدن صدای تیراندازی از ترس خودشان را خیس میکنند. آنها با تمام امیدها و آرزوهایشان برای «ماندن» میجنگند و از تصور مرگ نفسشان میگیرد. درست شبیه همه آدمهای معمولی که زندگی را دوست دارند.
سوران سرد از نکبت جنگ حرف میزند و توانایی عجیب بشر در از بین بردن همنوعش. از فتح قلههای رذالت که گاهی به غمبارترین شکل ممکن رقم میخورد. سوران سرد از آدمهایی معمولی حرف میزند که شاید اگر زمین بازیشان عوض میشد به آدمهای معمولی «خوبی» تبدیل میشدند.
بله اینها همه از نکبت جنگ است.
عنوان: سوران سرد/ پدیدآورنده: جواد افهمی/ نشر: سوره مهر/ تعداد صفحات: 528/ نوبت چاپ: پنجم.
انتهای پیام/