«دختری ایرانی روی مرز» که خاطرات خودنوشت شمسی عصار است را چرا بخوانیم؟ شاید بد نباشد با این پرسش نگاهی به این کتاب بیندازیم تا برای تصمیمگیری به نتایج بهتری برسیم.
از این منظر که قرار است خاطرات زنی را که بعدها (سالهای بعد از مهاجرتش از ایران) به فعالیت هنری و فرهنگی رو آورده بخوانیم شاید دستاویز خوبی باشد تا سراغ این کتاب برویم، ولی در نظر داشته باشیم که این کتاب بخش اول زندگی شمسی عصار است که در ایران بوده و هنوز فعالیت هنری و فرهنگی خاصی نمیکرده و حتی شناخت درستی از اطراف خود نداشته است. در واقع باید گفت این کتاب بخشی از خاطرات عصار را در خود دارد که طبق این کتاب مثل این است که چیز زیادی در خاطر ندارد و به شکل پراکنده دست به روایت سالهای کودکی تا پیش از مهاجرتش زده است. برای همین با این کتاب نمیتوان به تصویر زنی که فعالیت هنری داشته دست یافت چون در این کتاب خبری از آن چه بعدها عصار احتمالا شده نیست.
در ابتدا نوشتم که او دختر آیتالله سید کاظم عصار بوده است. این میتواند قلاب خوبی باشد که وارد زندگی یکی از روحانیون نسبتا نوگرا در روزگار پهلوی اول و دوم شویم. آن هم با این فرض که معمولا روایتی از زندگی روحانیون آن هم توسط خانواده و مخدرات و پردگیان آنها ارائه نمیشود و این بار دختر یک آیتالله دست به بازگو کردن خاطراتش زده که این میتواند امتیاز مثبتی برای این کتاب باشد. ولی در این زمینه هم ما تصویر زیادی نمیبینیم و چیزی در کتاب ارائه نمیشود که خواننده را سر ذوق بیاورد. توصیفها و توضیحهای شمسی عصار بسیار پراکنده و نامنظم و در مواردی حتی مخدوش است و خواننده نمیتواند تصور درستی از زندگی در خانواده یک روحانی پیدا کند. حتی اگر بپذیریم که مرحوم آیتالله سید کاظم عصار از روحانیون نوگرا و متعلق به گروه روحانیون غیرسنتی بوده باز هم تصویر زیادی از او به چشم نمیآید مگر اینکه اشاراتی خیلی گذرا به موسیقی گوش دادن دخترانش یا حضور همسرش در برخی محافل. به هر صورت آن چیزی که در ذهن از زندگی یک روحانی داریم در هر طیف فکری در این خاطرات نمود ندارد. حتی میتوان گفت که عصار آگاهانه پدرش را بعد از ازدواج با مادرش نادیده گرفته و مادر را فرد مقتدر و چهره اصلی خانه معرفی میکند.
گروهی از خوانندگان هستند که وقتی سراغ کتب خاطرات و زندگینامهها میروند بیشتر از آنکه دنبال زندگی راوی باشند دنبال چیزهاییاند که در پشت روایتها مخفی شده است؛ چیزهایی مثل آداب و رسوم، فرهنگ عامه، سبک زندگی و… . آنهایی که دنبال چنین نکاتی میگردند احتمالا این کتاب یکی از آثاری باشد که بتواند راضیشان کند. زیرا عصار روایتهایش را حول محور آداب و رسوم بازگو کرده و سعی کرده از دل آنها خاطراتش را زنده کند. هرچند که باز هم تکرار میکنم خاطرات در مواردی مخدوش و تکهپاره است ولی از میان آنها چیزهایی به چشم میآید که میتواند برای این دست از مخاطبان جذاب باشد. هرچند او در روایت بیطرف نبوده و با سوگیری برخی مناسک و رسوم را روایت کرده است ولی به هر صورت تصویری از آن در این کتاب بازتاب داشته است. علاوه بر این باید در نظر داشت که شمسی عصار متعلق به طبقه اجتماعی بالادست جامعه است و طبیعتا از این منظر در حال روایت کردن است و آداب و رسوم و سبک زندگی بازگو شده، بیشتر در بین طبقات برخوردار جامعه در آن دوره تاریخی رواج داشته است.
«دختری ایرانی روی مرز» فاقد نظم و انجسام روایی است. از این رو خوانندگان کمحوصله به سختی با کتاب ارتباط برقرار میکنند. در واقع همانطور که گفته شد عصار به جای روال خطی بازگو کردن خاطرات، از رویدادها و مناسک کمک گرفته تا خاطراتش را بازیابی کند و به همین خاطر پراکندگی و بینظمی در روایت میتوانند خواننده را آزار دهد. به خصوص که برخی از خاطرات پرشهای عجیب و غریب دارد و نمیتواند محصول تجربه شخص نگارنده باشد.
کتاب دختری ایرانی روی مرز با وجود شخصیت راوی و موقعیت اجتماعیاش میتوانست اثری باشد که خوانندگان بسیاری را با خود همراه کند ولی به نظر میرسد جز مخاطب تخصصی چنین آثاری، مخاطب عام با این اثر ارتباط برقرار نکند. حال باید دید آیا جلد دوم خاطرات شمسی عصار هم مانند جلد اول خاطراتش به همین شکل یکنواخت و کسلکننده و پریشان است!
عنوان: دختری ایرانی روی مرز/ پدیدآور: شمسی عصار (شوشا گاپی)؛ مترجم: ناهید طباطبایی/ انتشارات: ثالث/ تعداد صفحات: 359/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/