او عنوان «من چیستم؟» را برای کتابش انخاب کرد ولی از زمانی که در ژنو به چاپ رسید به نام «اعتراف» یا «اعتراف من» معروف شد؛ البته پس از خواندن کتاب متوجه میشوید که شاید اصلاً نام «اعتراف» برای آن مناسبتر بوده است زیرا او صادقانه و بیمحابا و بدون هیچ ترسی درباره افکارش و کارهایی که در گذشته انجام داده صحبت کرده است.
او با صراحت کلام و تقریباً با نگاهی ضددین کتابش را شروع میکند: «من در دامان مسیحیت ارتدوکس تعمید و پرورش یافتم. از کودکی و در تمام دوره نوجوانی و جوانی این مذهب را به من آموختند. ولی هنگامی که در 18 سالگی درسال دوم دانشگاه را ترک گفتم، ایمانم را به هر آنچه به من آموخته بودند، از دست داده بودم. تا جایی که به یاد میآورم من هیچگاه به طور جدی ایمان نداشتم، بلکه فقط به آنچه که به من میآموختند و به آنچه بزرگترها جلوی من از آن پیروی میکردند، اعتماد میکردم، ولی حتی این اعتماد هم بسیار سست بود.»
در واقع از همینجا بود که سر درگمیهای او آغاز شده بود یعنی بحران روحی او در میانسالی، ریشه در نوجوانیاش داشته است؛ تولستوی از اینکه ایمانی بر او تحمیل شده بود رضایت نداشت و اینطور حس میکرد که مانند دیگران فقط به تکرار آموزههای دینی میپردازد و سپس دچار تحول ایمان میشود و از دین برمیگردد اما در انتهای کتاب میبینیم که ناگهان دوباره به دین مراجعه میکند و به قول خودش مجبور بود که این کار را انجام بدهد وگرنه کارش تمام بود.
او تلاش کرده است تا در این کتاب راهکارهایی برای خلاصی از این افکار ارائه کند اما همانطور که گفته شد انتهای کتاب بسیار ناامید کننده است زیرا او در سراسر کتاب به نقد دین میپردازد، نظریات و ایراداتی را به دین وارد میکند اما زمانی که سؤالات زیادی در ذهن مخاطب ایجاد میشود بدون هیچ دلیل قانعکنندهای مجدد به دین بر میگردد، گویا ناگهان به این نتیجه میرسد که تمامی نقدها پوچ و بیمعنی بوده است و شاید حتی قصد داشته لزوم بودن دین در زندگی افراد را اثبات کند ولی چون این تغییر ناگهانی برای مخاطب چندان قانعکننده نیست و در گفتار و عمل او تضاد بزرگی دیده میشود پس میتوان گفت که اگر قصد چنین کاری را داشته، موفق نبوده است. به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که سؤالاتی که تولستوی در ابتدای کتاب مطرح میکند به مراتب از پاسخهایی که در ادامه میدهد جالبتر است و در نهایت ممکن است با خواندن این اثر به پاسخی نرسید بلکه با سؤالات بیشتری هم رها شوید زیرا کتاب بازتاب دغدغههای فلسفی تولستوی است؛ البته هرچند که شما به پاسخ قانعکنندهای هم نرسید اما در عوض همین سؤالات ایجاد شده بهانهای میشود تا در این باره بیشتر جستجو کنید و به آگاهیهای بیشتری هم برسید.
در واقع به نظر میرسد هدف تولستوی بیشتر بیان نتیجه تحقیقاتش در زمینه خودشناسی، خداشناسی و آموزههای دینی و تجربه شخصی خودش بوده تا بیان راه حل و یا کمک به انسانهایی که مانند او تجربه سردرگمی داشتهاند.
به طور کلی با وجود ایراداتی که ذکر شد از قدرت این اثر هم نمیتوان چشمپوشی کرد و بسیاری از منتقدان، این کتاب کمحجم اما عمیق تولستوی را ارزشمندترین اثر او میدانند و قطعا چون درونمایه کتاب فلسفی است نظرات هم درباره آن بسیار متفاوت است به همین منظور بهتر است تنها به خواندن نقدهای این کتاب اکتفا نکنید و با مطالعه آن قضاوت نهایی را خودتان انجام دهید.
عنوان: اعتراف/ پدیدآورنده: لف تولستوی، مترجم: آبتین گلکار/ انتشارات: گمان/ تعداد صفحات: 124/ نوبت چاپ: هفتم.
انتهای پیام/