«اعتراف» تولستوی راهگشا نیست!

پرسش‌های بی‌پاسخ آقای غول

25 دی 1400

همه ما در هر سن و موقعیتی که باشیم دست‌کم یک بار سؤالاتی مثل من چیستم؟ برای چه آفریده شده­‌ام؟ معنای زندگی چیست؟ بعد از مرگ به کجا خواهم رفت؟ ذهن‌مان را مشغول کرده‌­اند. شاید اکثر افراد از کنار این سؤالات به راحتی گذشته باشند و یا عده‌­ای هم درنهایت چون به پاسخی قانع کننده نرسیدند آن­ها را رها کرد­ه­‌اند اما افرادی هم بوده و یا هستند که به صورت جدی به دنبال پاسخی برای سؤالاتشان رفته‌اند.

 یکی از افرادی که با جدیت تمام به سراغ پاسخی برای سؤالاتش رفت نویسنده­ مشهور روسی لف تولستوی بود که در اوج برخورداری از موهبت­‌های دنیوی و زمانی که با آثار درخشانش به شهرت رسیده بود ناگهان در سن پنجاه سالگی این سؤالات بر زندگی‌اش اثر جدی گذاشت و دچار یأس و ناامیدی مفرط شد، از همه‌جا و همه‌کس برید و حتی تا مرز خودکشی هم پیش رفت. گویا حالا که علمش بیشتر شده بود رنجش هم بیشتر شده بود. سؤال اصلی به گفته­ خودش این بود: «آیا در زندگی من معنایی هست که با مرگی که به طور حتم در انتظار من است از میان نرود؟» او پاسخ خودش به این سؤال و سؤالاتی که در رابطه­ با معنای زندگی و مذهب در ذهنش شکل گرفته بود را در کتابی بعد از گذشت چندسال منتشر کرد. این کتاب به نوعی فلسفی را می‌­توان از گروه اتوبیوگرافی یا شرحِ حال‌نویسی دانست که روایت شخصی تولستوی از زندگی­‌اش است و از آنجا که دیگر با یک رمان و روایت داستانی رو‌به‌رو نیستیم با سایر آثارش متفاوت است.

 او عنوان «من چیستم؟» را برای کتابش انخاب کرد ولی از زمانی که در ژنو به چاپ رسید به نام «اعتراف» یا «اعتراف من» معروف شد؛ البته پس از خواندن کتاب متوجه می­‌شوید که شاید اصلاً نام «اعتراف» برای آن مناسب‌تر بوده است زیرا او صادقانه و بی‌محابا و بدون هیچ ترسی درباره افکارش و کارهایی که در گذشته انجام داده صحبت کرده است.

او با صراحت کلام و تقریباً با نگاهی ضددین کتابش را شروع می‌کند: «من در دامان مسیحیت ارتدوکس تعمید و پرورش یافتم. از کودکی و در تمام دوره­ نوجوانی و جوانی این مذهب را به من آموختند. ولی هنگامی که در 18 سالگی درسال دوم دانشگاه را ترک گفتم، ایمانم را به هر آنچه به من آموخته بودند، از دست داده بودم. تا جایی که به یاد می‌­آورم من هیچ‌­گاه به طور جدی ایمان نداشتم، بلکه فقط به آنچه که به من می­‌آموختند و به آنچه بزرگترها جلوی من از آن پیروی می­‌کردند، اعتماد می­‌کردم، ولی حتی این اعتماد هم بسیار سست بود.»

در واقع از همینجا بود که سر درگمی‌­های او آغاز شده بود یعنی بحران روحی او در میان‌سالی، ریشه در نوجوانی‌­اش داشته است؛ تولستوی از اینکه ایمانی بر او تحمیل شده بود رضایت نداشت و اینطور حس می­‌کرد که مانند دیگران فقط به تکرار آموزه‌­های دینی می­‌پردازد و سپس دچار تحول ایمان می‌­شود و از دین برمی‌­گردد اما در انتهای کتاب می‌بینیم که ناگهان دوباره به دین مراجعه می‌­کند و به قول خودش مجبور بود که این کار را انجام بدهد وگرنه کارش تمام بود.

او تلاش کرده است تا در این کتاب راه‌کارهایی برای خلاصی از این افکار ارائه کند اما همانطور که گفته شد انتهای کتاب بسیار ناامید کننده است زیرا او در سراسر کتاب به نقد دین می­‌پردازد، نظریات و ایراداتی را به دین وارد می­‌کند اما زمانی که سؤالات زیادی در ذهن مخاطب ایجاد می­‌شود بدون هیچ دلیل قانع‌کننده‌­ای مجدد به دین بر می­‌گردد، گویا ناگهان به این نتیجه می­‌رسد که تمامی نقدها پوچ و بی‌معنی بوده است و شاید حتی قصد داشته لزوم بودن دین در زندگی افراد را اثبات کند ولی چون این تغییر ناگهانی برای مخاطب چندان قانع‌کننده نیست و در گفتار و عمل او تضاد بزرگی دیده می‌شود پس می‌توان گفت که اگر قصد چنین کاری را داشته­، موفق نبوده است. به طور کلی می‌­توان نتیجه گرفت که سؤالاتی که تولستوی در ابتدای کتاب مطرح می­‌کند به مراتب از پاسخ‌هایی که در ادامه می­‌دهد جالب‌تر است و در نهایت ممکن است با خواندن این اثر به پاسخی نرسید بلکه با سؤالات بیشتری هم رها شوید زیرا کتاب بازتاب دغدغه‌­های فلسفی تولستوی است؛ البته هرچند که شما به پاسخ قانع‌کننده‌ای هم نرسید اما در عوض همین سؤالات ایجاد شده بهانه‌ای می­‌شود تا در این باره بیشتر جستجو کنید و به آگاهی‌های بیشتری هم برسید.

در واقع به نظر می­‌رسد هدف تولستوی بیشتر بیان نتیجه­ تحقیقاتش در زمینه­ خودشناسی، خداشناسی و آموزه‌­های دینی و تجربه­ شخصی خودش بوده تا بیان راه حل و یا کمک به انسان­‌هایی که مانند او تجربه سردرگمی داشته‌اند.

به طور کلی با وجود ایراداتی که ذکر شد از قدرت این اثر هم نمی‌­توان چشم‌پوشی کرد و بسیاری از منتقدان، این کتاب کم‌حجم اما عمیق تولستوی را ارزشمندترین اثر او می­‌دانند و قطعا چون درونمایه کتاب فلسفی است نظرات هم درباره آن بسیار متفاوت است به همین منظور بهتر است تنها به خواندن نقدهای این کتاب اکتفا نکنید و با مطالعه آن قضاوت نهایی را خودتان انجام دهید.

 

عنوان: اعتراف/ پدیدآورنده: لف تولستوی، مترجم: آبتین گلکار/ انتشارات: گمان/ تعداد صفحات: 124/ نوبت چاپ: هفتم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید