تجلی صفات الهی در وجود یتیم عبدالله

چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی

02 آبان 1400

کلمات دور سرم می‌چرخند و من دور خودم. نه دست‌هایم؛ نه زبانم و نه واژگانم به حد کافی پاک و طاهرند تا بتوانم وصف شما را بیاورم. زبانِ الکنم که نه اما شاید جانِ ناچیزم بتواند چند کلمه‌ای آن هم با لکنت از شما بگوید. جانم اما قطره‌ای از فدائیان نامِ عظیم شماست و همان موقع که به ربوبیت خداوند در عالم «ذر» آری گفت همانجا نیز شیفته مردی شد که از روز ازل والا مقام بود. شما شان نزول آیه «اصطنعتک لنفسی» هستید.

آنگاه که یگانه خداوند هستی گِل شما را سرشت و از روحش در جانتان دمید سپس رو به شما کرد و این آفرینش را تنها برای خودش خواند. اما به راستی مگر می‌شد جهان و جهانیان را از وجودتان بی‌نصیب بگذارد؟

هرگز.

سپس برای تجلیِ لطفش به خلقت؛ شما را «رحمه للعالمین» خواند و نام‌تان را در گوش باد گفت و باد آن را شعرِ تمامِ افلاک کرد. باد نام‌تان را به طبیعت رساند. در دلِ خاک نجوا کرد تا هر چه نعمت و فراوانی در زمین بروید با ذکرِ نامِ شما باشد. به دریا گفت؛ که برکت از نامِ شما سهمِ خروش و وحشت تنهایی شب‌های دریا شود. بعد دوباره به آسمان بازگشت. اینبار نام‌تان را بارها تکرار کرد. قسمتِ عظمت و جبروت آسمان به هنگام تکرار نامِ شما اما قطرات لطیف باران بود. آسمان انگار دنبال بهانه بود تا دست و دلبازی کند و چه بهانه‌ای بهتر و بالاتر از زمینی شدنِ وجودی که سال‌ها پیش از خلقتِ آدم، ساکنِ عرشِ الهی بود؟ فریادِ خوشِ آمدن‌تان تا کهکشان‌ها رسید و حالا دیگر تمامِ اجرام جان‌دار و آنچه که مجموعه هستی نام داشت پس از نامِ خداوند؛ از نامِ شما مدد می‌گرفتند چرا که شما «ستوده شده» تمامِ جهان هستید در زمین ستوده شده اما در آسمان ستوده‌ شده‌ترید و میلادِ شما آغازِ زندگی بود و امید.

این‌بار خداوند در عالم ذر رو به ذریه آدم کرد. آمدنِ شما را دلیلِ آمدنِ تمام پیشینیان، رسولان، انبیاء و پیامبران خواند و گفت اکنون ماحیِ صحفِ ابراهیم، حادِ توراتِ و احمدِ انجیل عیسی متولد شد. سپس خدای عزوجل رو به آیندگان کرد و فرمود اینک زمین از وجودِ طالب حق و هدایت کننده به سوی آن بهره خواهد برد. در آن لحظه هر که روزنه‌ای از حقیقت در وجودِ او بود به نامِ شما که ریسمانِ الهی است چنگ زد و شما را صدا زد. چنان ستاره‌ای روشن در میان انبوهِ تاریکی؛ خداوند شما را برای روشنایی ما فرستاده بود. به گرد وجودِ شما می‌گشتیم و در تقلا بودیم که نزدیک شویم تا جانمان را با روشنایی آشنا کنیم؛ غافل از اینکه نشانه‌هایتان را که دنبال می‌کردیم به نورِ خداوند می‌رسیدیم.

ما مبهوتِ حیرتِ وجودِ شما بودیم و پاک یادمان رفته بود که شما آمدید تا ما جان‌هایمان را در گوشه‌ای از این زندگی وا مگذاریم.

حدس می‌زنم در آن لحظه، عالم ذر ولوله‌بازاری بود و هرکس جانش را در کف گذاشته بود تا عزیز و فرستاده خدا بر روی زمین او را بخرد. تمامِ آنچه که داشته‌اند و نداشته‌اند همین یک جان فرود نیامده بر زمین بود اما ارزشش به این بود که این جان از همان ابتدا تمامش به نامِ شما خواهد شد و تا خواندن آیه «انا لله و انا الیه راجعون» شما را اولین جلوه حق از 14 جلوه آن بر روی زمین خواهند دید. بعضی‌ها را گران خریدید ولی بعضی‌ها را گران‌تر. اما به گمانم آن لحظه به سوی تمامِ جان‌‌ها نظر کردید، یک به یک به سراغ‌مان آمدید و قدرِ ظرف وجودی‌مان، به ما نور حقیقت تاباندید. یکی جانش به قدر لیوان جا داشت و دیگری دریا بود. اما آنچه از «طبیب دوار» دیدیم مداوای تمامِ جان‌ها با دست‌های رحیم‌اش و سپس خریداری آن‌ها بود. حالا دیگر مهرتان تمامِ مردگان، زندگان و حاضرانِ عالم ذر را نیز دربر گرفت. شبیه وقتی که «قبا» بالا می‌کشیدید تا حسن و حسین‌تان را در آغوش بگیرید؛ دریای مهر و محبت‌تان بالاتر از تمامِ جان‌های تشنه حاضر در عالم ذر رفت و ما را در آغوش گرفتید.پ

حالا چند قرن از عام‌الفیل و میلادتان می‌گذرد و تمامِ آن‌هایی که روزی عهد بر دلدادگی شما در عالم ذر داده‌اند اینجا بر روی زمین سرمستِ نامِ بلندتان هستند.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید