اما اصل مطلبم این حرفها نیست. مسئله تعارف در کتاب، به خبرنگاران آن هم برمیگردد. اصلاً کار خبری کتاب با تعارف گره خورده، بد هم گره خورد و چاشنی همیشگی کار خبرنگاران حوزه کتاب شده است. حالا چرا و چطور؟
همه خبر داریم که اوضاع کتاب و کتابخوانی خراب است و بازار و صنعت این محصول فرهنگی، نحیف و استخوانی است و مشت نخورده روی زمین درازبهدراز افتاده. این است که جماعت بلادیده خبرنگار کتاب برای زنده نگه داشتن این محصول جای اینکه به همه ارکان وظیفهی اصلی و ذاتیاش عمل کند، فقط میشود مبلغ و مروج آن! جای اینکه نقد کند و دیدگاههایش را در بوق و کرنا کند فقط بهبه و چهچه میکند. جای اینکه ناشر را بهخاطر کیفیت پایین چاپ، بالا بودن قیمت، ضعف توزیع و اینها به سلابه بکشد شده منتکش آن. جای آنکه نویسنده را به چالش بکشد و کتابش را چهارمیخ کند فقط او را نوازش میکند و لیلی به لالای خستگی و مظلومیت او میگذارد. این محصول فرهنگی در هر سطح کیفیای که میخواهد باشد.
در قانون اساسی نوشتهاند که رسانه و خبررسانی به عنوان رکن چهارم دموکراسی وظیفه استیفای حقوق مردم را دارد؛ ولی در این مورد خاص روزنامهنگاران و خبرنگاران حوزه کتاب جای نشستن جای مدعیالعموم فقط فریاد حمایت برمیآورند و البته همین هم بهنوعی برای احقاق حق مردم و در نهایت به نفع خودشان است. راه دیگری برای حوزه کاریشان پیش رو ندارند و چه بهتر از اینکه ملت کتابخوان شوند؟
خلاصه که خبرنگاری کتاب برخلاف دیگر حوزهها حسابوکتاب ویژه خودش را دارد و حسابش از کارهای ژونالیستی سواست. فعالان این حوزه هم دریافتهاند که در این وادی خبری که در دیگر وادیها هست دستشان را نمیگیرند و عرصه برای تاختوتاز مهیا نیست.
همه امیدواریم که صنعت کتاب و فرهنگ کتابخوانی زیر فشار معیشتی و فرهنگ نادوستی مردم جان ندهد و روزی برسد که صنعتی پربازده و بازاری پرمخاطب باشد و حسابی اوضاع اقتصادی آن سکه شود و کتابها دیده و سنجیده شوند. اصلاً طوری بشود که خبرنگاران آن تازه به نقش اصلیشان برسند و عوض ناز و ترحم و مهربانی با ناشران و نویسندگان شمشیرهایشان را برایشان از رو بکشند و حق مخاطب را از حلقوم آنها بیرون بکشند. باور بفرمایید اینطوری همه بیشتر راضیاند و این یعنی رونق و شکوفایی کتاب و کتابخوانی. به امید آن روز…
انتهای پیام/