اکثر آنها که خواننده آثار والاس بودهاند، به نحوی به این ویژگی اشاره کردهاند. اینکه در والاس، فاصله ذهن و قلم بسیار کم است و در میان این دو حائلی نیست که مصلحتسنجی کند. چه مصلحتسنجی فرمی برای نظمبخشیدن به این شوریدگی کلامی و چه مصلحتسنجیِ حسابگرانهای که نیش زبان و تلخی و شیرینی و ترشی و شوری کلام را تعدیل کند که کلمات خدایی نکرده از جریان متعارف و «آنچه همه دانند و گویند» خارج نشود. از این جهت است که خواندن والاس، اگرچه تا حدودی پیچیده است اما حاصلش کشفهایی است که شاید در تالیفهای شسته و رفته و به ظاهر منظم چندان قابل مشاهده نیست. این سرگشتگی و دیوانگی، در پسِ بینظمی که دارد، افشاگر نظمی است که اتفاقا برای قطعاتِ به ظاهر بیمعنایی از زندگی تفسیرهایی را پیشنهاد میدهد.
«این هم مثالی دیگر» مجموعهای از جستارهای رواییِ دیوید فاستر والاس است که نشر اطراف با ترجمه معین فرخی منتشر کرده است. این کتاب، شامل چهار جستار بلند و یک سخنرانی از دیوید فاستر والاس است که در ظاهر چندان ارتباطی با هم ندارند اما کمی اگر با آشفتگیِ ظاهری نثر او اخت پیدا کنی و از بالا به روایتهایش نگاه کنی، نظمی را در دل این بینظمی میبینی. والاس شاید خودش هم حواسش به این نبوده اما روایتهایی که نوشته، حلقههای زنجیری است که من اسم آن زنجیر را میگذارم «معنای زندگی». والاس حداقل در پنج متنی که از او در این کتاب میخوانیم، مثالهایی میآورد از عادیترین بخشهای زندگی که حاوی معنای تکاندهندهای هستند.
در یکی از جستارهایش سروقتِ یازده سپتامبر میرود و پنجره را به روی زندگیِ پیرزنهای همسایهاش باز میکند و مسیرِ کشف را از رهگذرِ تلویزیون دیدنِ دستجمعیِ این اکیپِ پیرزنها دنبال میکند. بعد به سراغ فستیوال لابسترها میرود، لابسترهایی که زندهزنده پخته میشوند و خوراک آدمهایی میشوند که بهانه دورهم جمع شدنشان زندهزنده پخته شدن لابسترهاست. همینجاست که والاس میرود در سمت دیگر ماجرا و بیخیالِ آدمها، حال و هوای لابسترها را در میانه زندهزنده کباب شدن شرح میدهد. در جستار دیگر هم سراغ یکی از معروفترین تنیسورهای دنیا میرود. راجر فدرر. کسی که احتمالا طرفدارنش هم به سبک بازی او آنقدر که والاس دقیق نگاه کرده، نگاه نکردهاند. شرحِ یک مسابقه ورزشی با حضور یک ورزشکار سطح اول جهان را والاس جوری به مخاطبش عرضه میکند که احتمالا نکتههایش به کار همه آنها بیاید و از حصار تنیس و طرفداران فدرر خارج شود. حتی شاید طرفداران نادال ـ رقیب سنتی فدرر ـ هم از این جستار او خاطره خوبی داشته باشند و ردش در زندگیشان بماند.
خواندن جستارهای والاس، به نوعی تمرین فکر کردن هم هست. اگر ذهنتان دچار رکود شده و از سیر و سیاحتی که سابقا تجربه میکردید باز مانده، میتوانید خود را همسفر جستارهای والاس کنید. سطور روایتهای او را که میخوانید انگار که دارید فرایند فکر کردن را همراه با او تجربه میکنید آنقدر که پر است از پیج و خمهایی که بیشتر از نتیجهگیری بر مسیر شناخت و نگاه کردن به پدیدهها تمرکز میکند. حالا آن پدیده میتواند فستیوال لابستر باشد یا یک مسابقه تنیس با بازی راجر فدرر. والاس در جستارهایش، یک جزئینویس افراطی است. او توضیح میدهد و توضیح میدهد و باز هم توضیح میدهد و آنقدر میگوید و حتی وقتی آخرین کلماتش را هم مینویسد ردی از عدم قطعیت از خودش در متن باقی میگذارد. اینطور که حس میکنید انگار والاس هنوز قانع نشده که ما شیرفهم شدهایم و این هم به نوعی برمیگردد به فاصله کوتاه ذهن و قلم و البته ذهنِ پر ترافیک و پرآشوبی که نشانههایش را در پیچیدهنویسیِ سهویِ والاس میبینیم.
«این هم مثالی دیگر» نقطه آغاز خوبی است برای آشنایی با والاس و اساسا موجودیتی به نام «جستار روایی». حجم کم این کتاب اجازه میدهد هم این سبک را بچشید و هم با والاس آَشنا بشوید و اگر با نثرِ درحرکت و حیرانِ او اخت گرفتید، بروید سراغ کتابهای دیگر او نظیر رمانِ شوخی بیپایان. رمانی که حجم بالا و نظمِ بینظمانه و آشفتهاش زبانزدِ اهالی ادبیات است.
عنوان: این هم مثالی دیگر؛ چهار جستار از حقایق زندگی روزمره/ پدیدآور: دیوید فاستر والاس؛ مترجم: معین فرخی/ انتشارات: اطراف/ تعداد صفحات: ۱۱۸/ نوبت چاپ: هفدهم.
انتهای پیام/