ویکی‌پدیا یا کتاب، مسئله این است

سرابی پریشان از تردیدهای «بارادین»

15 مهر 1400

«بارادین روایت زندگی یکی از چهره‌های شگفت‌انگیز تاریخ موسیقی روسیه است، هنرمندی دانشور، عالمی خلّاق و چه‌بسا فراتر از این هردو، انسانی نیکخواه و نیک‌سرشت، مردی پرهنر اما گرفتار در چنگ تردید، محبوب همگان و با این‌همه تنها. گویی روزگار بارادین به برخی آثار پرشور وی می‌ماند، با نواختی شتابان آغاز می‌شود، به اوج و عظمت می‌رسد و لختی بعد، در فرودی اندوهبار، به خاموشی می‌گراید.»

آنچه خواندید توصیفی است که ناشر درباره این کتاب کم‌حجم، پشت جلد آن نوشته است. توصیفی جذاب و ترغیب‌کننده که به قدر کافی قلاب‌های محکمی برای گیر کردن به گوشه و کنار ذهن مخاطبی که این قبیل کارها را می‌پسندد، دارد. یعنی کافی است مثلا بخواهید درباره تردید، موسیقی، هنر و... چیزهایی بخوانید، همین پشت جلد می‌تواند کاری کند که دست به جیب شوید و این کتاب نه‌خیلی گران و نه‌خیلی حجیم را تهیه کنید تا در فرصتی پا به عالم شخصیت کتاب بگذارید.

«نینا بربرووا» از آن نویسنده‌هایی است که با انقلاب اکتبر بلشویکی مهاجرت و تبعید نصیبش شد. نویسنده‌ای که تا پیش از گورباچف در روسیه شوروی به رسمیت شناخته نمی‌شد و پس از آن محافل ادبی روسیه او را شناختند. این اطلاعات را هم در کتاب «بارادین» نمی‌بیند، یعنی مترجم حتی همین اطلاعات را نیز به خواننده نمی‌دهد و خواننده نمی‌داند با چه نویسنده‌ای طرف است و باید به اعتماد نام مترجم و ناشر دست به انتخاب بزند.

«بارادین» با یک شروع متفاوت این نوید را به خواننده می‌دهد که با اثری متفاوت روبه‌رو است ولی خیلی زود این نوید تبدیل به سرابی می‌شود که در ادامه خبری از آن نیست. نه تصویری از آنچه در پشت جلد ارائه شده می‌بینیم و نه خودمان می‌توانیم تصویری را از دل این متن پراکنده و پریشان بیرون بکشیم.

کتاب کم‌حجمی که بیشتر به یک طرح‌واره شباهت دارد تا چیز دیگر، این تصویر را به ذهن متبادر می‌کند که قرار بوده به یک کار بلند تبدیل شود ولی به دلایلی این اتفاق نیفتاده و اینگونه پریشان، غیرمنسجم و بی‌منطق به دست ما رسیده است.

«بارادین» فقط نمایی از یک هنرمند مردد و بی‌اعتماد به نفس است که نمی‌داند قرار است چه کند و تصوری از مسیری که پیش رو دارد، ندارد. در کتاب با اسامی متعددی روبه‌رو هستیم که هیچ پیشینه و شناختی از آن‌ها نداریم و فقط در کتاب مطرح می‌شوند و در پانوشت مقام و جایگاه علمی و اجتماعی‌شان نوشته شده و در پایان عکسی از آن‌ها ضمیمه کتاب شده است. کتاب قرار است یک زندگی‌نامه داستانی باشد، ولی جز همان صفحات ابتدایی در ادامه خبری از آن نیست و خواننده با این پرسش روبه‌رو می‌شود که حرف حساب این کتاب چیست؟ نویسنده می‌خواسته چه چیزی بگوید و چه حرفی برای مخاطب داشته است.

شاید رجوع به ویکی‌پدیا به عنوان یک دانشنامه آزاد در فهم جهان کتاب کمک بیشتری کند. اطلاعاتی که برخی از آن‌ها به صورت جسته و گریخته در کتاب آمده ولی پریشانی روایت به‌قدری شدید است که همان‌ها هم جایی در تصویر ذهنی خواننده پیدا نمی‌کند.

با هم کمی اطلاعاتی ویکی‌پدیایی بخوانیم: «آلکساندر بارادین فرزند یک شاهزاده گرجی به نام لوکا گِدِوانیشویلی است. او در سال که در سال ۱۸۳۳ در سن پترزبورگ روسیه چشم به جهان گشود و از ۶ سالگی آموختن موسیقی را آغاز و در همین سن آهنگ‌سازی را نیز شروع کرد. پدرش از افسران قدیمی ارتش بود و مایل بود پسرش نیز به ارتش ملحق شود ولی بارادین دل به هوای موسیقی داشت و چون پدرش علاقه او را دید به تشویق او پرداخت. بارادین در سال ۱۸۵۰ به دانشکده پزشکی وارد شد و در سال ۱۸۵۵ با در دست داشتن دیپلم شیمی و طب، استاد شیمی دانشکده شد. او در رشته علمی خود تحقیقات بسیاری انجام داده‌است و رسالات متعددی در شیمی نوشته که کم از آثار موسیقی ندارد. علاوه بر آثار ارزشمند بسیاری که در دنیای موسیقی به جا گذاشته‌است، در سمت استاد دانشگاه در رشته شیمی و به عنوان یک دانشمند و محقق در تمام اروپا شناخته می‌شد.»

شاید همین پاراگراف 153 کلمه‌ای بتواند تمام آن چیزی که خانم بربرووا می‌خواسته بگوید را به شما منتقل کند و به این روش بتوانید 14 هزار تومان در هزینه‌هایتان صرفه‌جویی کنید. علاوه بر این در وقت و زمان‌تان نیز می‌توانید صرفه‌جویی کنید و سراغ یک کتاب دیگر بروید، چون «بارادین» با ترجمه آبتین گلکار حرفی برای گفتن ندارد.

عنوان: بارادین/ پدیدآور: نینا بربروا، مترجم: آبتین گلکار/ انتشارات: ماهی/ تعداد صفحات: 104/ نوبت چاپ: اول (1399).

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید