یادم میآید آن وقتها مثل اکثر همسن و سالهایم درگیر مسائل سیکسپکی بودم! و محمد گلاندام را هم به همین دلیل انتخاب کردم. فکر میکردم لابد ظاهر جذاب و دلربایی داشته که با لقب گلاندام، مشهور شده.
شاید باورتان نشود ولی چند سال بعد از مسابقه رادیویی، من به آرزویم رسیدم و محمد گلاندام را ملاقات کردم. آن هم نه در خواب و رؤیا، در بیداری و هشیاری محض. یک روز در راهروی تاریک و باریک کتابخانه دانشگاه، قدم میزدم که چشمم خورد به گلاندام و بعدش نفهمیدم چه شد. همین را میدانم که وِلو شدم کف کتابخانه و چند ساعت بعد، کتابدارِ کلید در دست، جمعم کرد و کتاب «حافظ ناشنیده پند» را برایم ثبت کرد.
چند روز با ایرج پزشکزاد ـ که لابد «دایی جان ناپلئون»اش را خواندهاید یا حداقل اسمش را شنیدهاید ـ همسفر بودم و کوچه به کوچه شیراز را میگشتم و با شخصیتهای ادبی محبوبم دیدار میکردم. البته شخصِ شخیصِ محمد گلاندام به عنوان «تورلیدر» حضور داشتند و تمام حوادث و آدمها را برایم توضیح میدادند. فقط باید کتاب را بخوانید تا با طنز شیرین و دلانگیز گلاندام آشنا شوید. اگر من تعریف کنم برایم حرف در میآورید که شیفته گلاندام است و اینها اما کلاهتان را قاضی کنید و ببینید روایت طنزطورِ یک دوره تلخِ تاریخی، کار هر کسی نیست.
هنوز هم باورم نمیشود که دست در دست گلاندام به تکتک محافل ادبی شیراز سر زدم و شعرهای حافظ و عبید را از زبان خودشان شنیدم و فهمیدم هر غزل را به چه مناسبتی و برای چه کسی سرودهاند.
در کتاب «حافظ ناشنیده پند» چهره جوان حافظ شیرازی را میبینیم و میفهمیم مثل تمام جوانان در تمام سرزمینها در تمام ادوار تاریخی، کلّه او هم بوی قرمه سبزی میداده، وگرنه چه کسی جرأت دارد توی چشم حاکمان شهر زل بزند و اشعار انتقادی برایشان بخواند؟ حکامی مثل امیر مبارزالدین محمد که خیلی راحت جلوی حملات دشمنان وا میدهند و شهر قشنگ شیراز را دو دستی تقدیم حاکمی دیگر میکنند.
یکی از خوبیهای این کتاب، نثر روان و داستان سر راستش است. درست است شخصیتها تاریخیاند اما مثل بعضی از فیلمهای تاریخی، آری و باری و هرآینه نمیگویند و مثل خودمان حرف میزنند؛ به همین دلیل، خیلی زود با آنها صمیمی میشویم و حرفهایشان را میفهمیم؛ از حاضر جوابی حافظ لذت میبریم؛ به شوخ و شنگیِ عبید زاکانی میخندیم؛ از بلاهت و تزویر و ریای حاکمان جامعه حرص میخوریم و دعادعا میکنیم که حافظ جلوی معشوقش کم نیاورد و آخرش به هم برسند! بله، درست خواندید. یک بخش مهم و جذاب این اثر، ماجراهای عاشقانه و سر و سرّ حافظ با معشوق محترمشان است که مثل خودشان طبع لطیف و زبان ظریفی دارند و سبب سرایش چندین و چند غزل شدهاند.
خلاصه عرایضم این است که این شبهای بلند پاییز را بیکار ننشینید و در کنار قاچ زدن هندوانه و دانه کردن انار، کتاب «حافظ ناشنیده پند» را بخوانید تا پس فردا که دیوان حافظ را به نیت فال گشودید کمی از زمانه و زندگی خواجه شیراز سر دربیاورید و با ژست ادیبانه، شعرها را برای مهمانها تحلیل کرده و گوشهای از مطالعاتتان را به رخشان بکشید!
عنوان: حافظ ناشنیده پند/ پدیدآور: ایرج پزشکزاد/ انتشارات: قطره/ تعداد صفحات: 280/ نوبت چاپ: چهاردهم.