او برای نگارش این کتاب، به دستچین کردن دیدگاههای مختلف فلسفی میپردازد تا بتواند مفیدترینشان در مرهم نهادن بر دردهایمان و یا به تعبیر خودش «تسلّیبخش»ترینشان را در اختیار ما قرار دهد.
دوباتن در تشریح اینکه فلسفه برای تسکین و چهبسا درمان آلام و رنجهای ملالتبار زندگی چه در مشت بستهاش دارد، بسیار موفّق عمل کرده است. حلّاجی نظریات فلسفی از طریق بررسی همهجانبه و ذکر مصادیق ملموس که عمدتاً متعلّق به عصر خودمان است، حتّی مخاطب عامّی را نیز مشتاق فلسفه میکند و در ادامه او را تا اِعمال راهکارهای بیانشده در زندگیاش پیش میبَرد. در واقع هنر دوباتن این است که ادبیاتش را تا سطح یک مخاطب فلسفهنخوانده پایین بیاورد و در عین حال ذرّهای هم از اصالت مفاهیم فلسفی و دیدگاههای فیلسوفان نکاهد.
در بخشی از کتاب که به نحوه مواجهه با سختیها میپردازد، دیدگاه نیچه نسبت به لذّت و رنج را با ادبیاتی به مراتب سادهتر از نیچه اما به همان قاطعیتِ منطقی بیان میکند:
«نیچه سعی میکرد این عقیده را تصحیح کند که رضایت خاطر یا باید به آسانی حاصل شود یا اصلاً حاصل نشود. این عقیده آثار ویرانگری دارد، زیرا سبب میشود به طور نابههنگام از چالشهایی که میتوانیم بر آنها غلبه کنیم کنار بکشیم. البته فقط در صورتی میتوانیم بر این چالشها غلبه کنیم که خود را برای دشواریهایی آماده کرده باشیم که به حق لازمه تقریباً تمام چیزهای ارزشمند هستند.»
کتاب، از شش بخش عمده، و هر بخش از خردهقسمتهایی تشکیل شده که شمارهگذاری شدهاند. او در هریک از این بخشها به بیان مسئلهای خاص میپردازد و دیدگاه فلسفی مشخّصی را نیز برای مواجهه مطلوب و منطقی با آن مطرح میکند. میتوان گفت در هر بخش از کتاب، یکی از فلاسفه، ما را در رویارویی با رنجشی، تسلای فیلسوفانه میدهد. رنجشی که تأثیری مستقیم بر روانمان دارد و در صورت برطرف نشدن، ادامه حیات را برایمان دشوار خواهد ساخت.
تأثیرات روحی و روانی چالشهای مطرحشده در کتاب، موجب میشود که گاهی در آن روانشناسی نیز به کمک فلسفه بیاید؛ خصوصاً در تحلیل و شناساندن مسائلِ ذکر شده در هر بخش، که عمدتاً منشأ روانی دارند و واکاوی رفتار و شخصیت فلاسفهای که درطول کتاب به اندیشههایشان رجوع میشود و همینطور علل روانشناختی پیشرفتن بهسوی یک جهانبینی خاص که روح حاکم بر نظریاتشان را میسازد.
در هم تنیدگی فلسفه و روانشناسی در کتاب تا جایی پیش میرود که گاهی حضور روانشناسی را در آن پررنگتر از فلسفه مییابید؛ مثلاً در باب «تسلّیبخشی در مواجهه با ناکامی»، دوباتن با ذکر یک مثال از «سنکا»ی فیلسوف، «دیگریدوستی» را تابع «خوددوستی» میخوانَد و در نهایت یک جمعبندی روانشناسانه ارائه میدهد:
«برای اینکه در خیابانهای شلوغ خونسرد باشیم، باید اطمینان داشتهباشیم که آنهایی که سر و صدا میکنند هیچ چیزی درباره ما نمیدانند. باید بین سر و صدای بیرونی و احساس درونیِ «سزاوارِ مجازات بودن»، توری بکشیم. ما نباید وارد سناریوهایی بشویم که تفاسیر خوشبینانهای از انگیزههای دیگران ندارند. از این پس، سر و صدا هرگز خوشایند نخواهد بود ولی لزومی نخواهد داشت که ما را عصبانی کند: اشکالی ندارد که بیرون، همهجا شلوغبازار باشد، مشروط به اینکه در درون ما هیچ آشفتگیای وجود ندارد.»
در اینجا دوباتن، نگرش خوشبینانه به جهان پیرامون را در گرو آرامشی درونی و یا به تعبیر دیگر «دوستی با خود» میداند؛ همان که در روانشناسی از آن با عنوان «خوددوستی» یاد میشود.
«تسلّیبخشیهای فلسفه» همهفهم است و فلسفه را به زبانی ساده ارائه میکند، امّا کتابی برای آموزش فلسفه نیست. از این رو بهتر آن است که برای آغاز فلسفهآموزی به سراغش نروید، امّا اگر میخواهید از فلسفه لذّت ببرید و آن را در متن احوالات روزمرّه و هنگام مواجهه با فراز و فرودهای زندگی به کار ببرید، بدون شک یکی از بهترین انتخابهاست.
عنوان: تسلیبخشهای فلسفه/ پدیدآور: آلن دوباتن؛ مترجم: عرفان ثابتی/ انتشارات: ققنوس/ تعداد صفحات: 304/ نوبت چاپ: بیستویکم.
انتهای پیام/