خانم کرونین در مقاله مفصل خود به ستیز با باورهای اشرافی و روشنفکری در مورد طبقات فرودست جامعه رفته و با طرح شواهد تاریخی به مخاطبش نشان میدهد مستضعفین جامعه ایرانی بر خلاف آنچه که در تاریخنگاریهای رسمی و قرائتهای روشنفکری از آنان یاد میشود نه تودههایی بیشکل، سسترای، سبکسر و منفعل که بازیچه دست قدرتمندان و نخبگاناند، بلکه جماعتی دارای ایده و آرمانی برای اداره اقتصاد جامعه هستند.
در روایت «نان و عدالت در ایران عصر قاجار» طبقات فرودست علیرغم نداشتن پیوند ارگانیک در شهرها و دورانهای مختلف ایران، باورها و ایدههایشان را سینهبهسینه منتقل میکردند و در زمانهای بحران با وجود نداشتن تشکیلات منسجم سیاسی یا قدرت اقتصادی در مواقع زیادی میتوانستند حتی عالیترین قدرت سیاسی کشور یعنی شاه را ناچار به پذیرش خواستشان کنند.
طبق باور جا افتاده در اذهان عموم، مردم در دوران قاجار و پیش از آن، تودههایی رام و توسریخور بودند که آگاهی و خواست سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نداشتند و در برابر فرامین سلطان مستبد کرنش میکردند اما این کتاب در مصادیق متعدد نشان میدهد که رابطه مردم با شاه برخلاف آنچه که غالب ما میپنداریم بر اساس مفهومی به نام «دایره عدالت» تنظیم میشده است. فرمانبرداری مردم از شاه و پرداخت مالیات به حکومتش تا جایی بوده که او به مهمترین وظیفه خود یعنی تامین عدالت عمل کرده باشد. این «وظیفه» که از سوی عموم مردم بر عهده شاه قرار داده و مطالبه میشد در وجوه متعددی دارای پشتیبانی احادیث اسلامی، فقه و حتی داستانها و اساطیر ایرانی مانند شاهنامه بود و بر همین اساس شاهان علیرغم میل به سرکشی و طغیان و استبدادشان ناچار میشدند در موارد زیادی گردن به افسار خواست عمومی بنهند و در جهت راضی کردن تودهها بکوشند. بر همین اساس موضوع «تظلم خواهی» به درگاه سلطان در جایجای تاریخ ایران قابل رهگیری است که در موارد زیادی هم شاهد پاسخ مثبت شاه به خواست مردم فرودست در برآورده کردن حاجاتشان هستیم. این رابطه دو سویه نوعی مشروعیت مشروط در میان عموم مردم برای حاکمان فراهم میآورد و شاهان نیز برای حفظ این مشروعیت خویش، ناگزیر به طراحی سیستمی برای تامین حداقلهای زندگی رعایا بودند. هرگاه این سیستمها به دلیل ضعف یا فساد، خوب به وظایفشان عمل نمیکردند جرقههای اعتراضات مردمی زده میشد و تا بدانجا پیش میرفت که حکومت با میل یا اکراه مجبور به تامین خواست اساسی مردم ناراضی یعنی نان میشد و حتی عدهای از مقامات حکومتی در این راه قربانی میشدند به گونهای که طبق گزارش کرونین در نیمی از شورشهای نان در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی در ایران، حداقل یک مقام دولتی روحانی یا غیرروحانی برای فرونشاندن آتش خشم مردم از سمت خود برکنار شده است.
«نان و عدالت در ایران عصر قاجار» در بخشهای متعددی یک باور دیگر در خصوص طبقات فرودست را به چالش میکشد. برخی از تحلیلگران جوامع بر این باورند شورشهای پابرهنگان نه بر اساس باور و آرمانی خاص بلکه به دلیل غریزه کور و حیوانی گرسنگی شکل گرفتهاند. کرونین در مقاله مفصل خود، با ذکر شواهد مختلف نشان میدهد که فرودستان جامعه علیرغم فشارهای سنگین اقتصادی، سوءتغذیه، فقر بهداشتی و فقر آموزشی در مواقع وقوع قحطیهای سنگین که مواد غذایی در دسترس نبود دست به شورش و اعتراض نمیزدند بلکه تقریبا عمده اعتراضات نان زمانی روی دادهاند که قحطی نیست اما به دلیل سودجویی متمولین و قدرتمندان، مردم در فشار گرسنگی و نبود نان قرار گرفتهاند و به ناچار برای اجرای عدالت به پاخاستهاند یا به قول خود کرونین «شورشهای نان نه برای غارت انبارها و دزدی از آنها بلکه برای برقراری عدالت و تنظیم و تثبیت قیمتها بود».
یکی از دستاوردهای جالب «نان و عدالت در ایران عصر قاجار»، کوبیدن مهر ابطال به یکی دیگر از باورهای مرسوم در میان تاریخنگاران، روشنفکران و حتی عموم مردم یعنی انفعال زنان در دورانهای گذشته است. کتاب در موارد بسیاری نشان میدهد که تقریبا تمامی قیامهای فرودستان برای نان، توسط زنان آغاز شده یا با همراهی آنان بوده است. زنان در باورهایی که نسل به نسل به آنها منتقل شده بود به این باور رسیده بودند که فرادستان حق ندارند حداقلیترین بهره آنان و کودکانشان از دنیا یعنی نان و سیر کردن شکم با آن را با سودجویی از چنگشان درآوردند و به همین دلیل در مواردی که از طریق شبکه نامرئی و غیرسازمانیافته کارگران و نوکران ثروتمندان و قدرتمندان میفهمیدند که گندم و آرد در انبارها وجود دارد اما احتکار شده است، برای اجرای عدالت و احقاق حقشان دست به اعتراض و حتی قیام میزدند. کرونین در کتاب خود مصادیقی را ذکر میکند که در یکی از آنان زنان قزوینی به سال 1239 هجری شمسی در یکی از اعتراضاتشان در مورد نایاب شدن نان، کاخ والی شهر را خراب میکنند. در مصادیق دیگر زنان بر سر راه حکام و والیان شهرها نشسته و در حین عبور آنان با پرتاب گل و کلوخ و دشنام دادن، اعتراضشان را به اجرا نشدن عدالت نشان میدادند.
این کتاب از پرداختن به علت اصلی اوجگیری اعتراضات نان در ایران نیز غافل نشده و فروپاشی «اقتصاد اخلاقی» و گسترش «سیاست بازار آزاد» بهویژه توسط انگلستان در ایران را عامل این مساله میداند.
در مجموع «نان و عدالت در ایران عصر قاجار» که با ترجمه امیرحسین غلامپور و نیما شمسائی روانه بازار کتاب ایران شده است، تلاشی قابل قبول برای زدودن غبار از چهره میلیونها انسان ستمدیده و فرودستی است که به دلیل فقر و بیسوادی امکان نقل تجربه و کنشهای سیاسی خود به نسلهای بعدی را نداشتهاند و ما فقط میتوانیم رد نه چندان پررنگ آنها را لابهلای روایتهای تاریخنگاران درباری یا روشنفکر از شورشها یا تظلمخواهیهایشان ببینیم و در لابهلای همین سطور به این باور نویسنده برسیم که «خشم و وجدان زخم خورده است که شورش نان را میآفریند نه شکم خالی و تن تکیده مردمان».
عنوان: نان و عدالت در ایران عصر قاجار/ پدیدآور: استفانی کرونین، مترجم: امیرحسین غلامپور ـ نیما شمسائی/ انتشارات: ژرف/ تعداد صفحات: 136/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/