«چون بوی تلخ خوش کندر» قدیس نمیسازد
آمد، اندیشید ولی خواب نبود!
فرهاد مهراد؛ این اسم حجم زیادی از صدا را با خود میآورد. صداهایی که هرکدام برای خودشان ماجراهایی دارند و میتوان قصه هرکدام را شنید و فراموش نکرد. این که میگویند «تنها صدا میماند» را باید هم درست پنداشت و هم رد کرد. درست از این جهت که امروز غریب به بیست سال از خاموشی صدای فرهاد میگذرد ولی یاد و از آن مهمتر صدای او که یادآور خودش است، از ذهن دوستداران و علاقهمندانش پاک نشده است. از دیگر سو شاید باید گفت که صدای فرهاد مهراد در لابهلای حجم صداهای بسیار روزبهروز کمرمقتر میشود و شاید دیر نباشد که دیگر به گوشها غریبه بنماید.
همانطور که در ترانه کتیبه میخواند او در زمان خفته است:
«گرم و زنده بر شنهای تابستان
زندگی را بدرود خواهم گفت
تا قاصد میلیونها لبخند گردم
تابستان مرا در برخواهد گرفت
و دریا دلش را خواهد گشود
زمان در من خواهد مُرد
و من بر زمان خواهم خفت
آه، زمان در من خواهد مُرد
و من بر زمان خواهم خفت»
نوشتن درباره فرهاد هم کار دشواری هست، هم نیست، زیرا برخلاف بسیاری از هنرمندان عرصه موسیقی کشور سالها در سکوت روزگار گذراند و فعالیت حرفهای نداشت از این زاویه کارنامهاش راحتتر جمعوجور میشود ولی از طرف دیگر سالهایی که فعالیت داشته بهقدری پرثمر و اثرگذار بوده که بتوان مدتها درباره همان سالها حرف زد و نوشت.
«چون بوی تلخ خوش کندر» کتابی است که همینکار را میکند. وحید کهندل در این کتاب سعی میکند تکههای پراکنده از یک کل منسجم را کنار هم بچیند و درباره آنها حرف بزند. فرهاد مهراد چهرهای است که بعد بیست سال از مرگش و گذشت بیش از چهل سال از پیروزی انقلاب هنوز هم حرف و حدیث دربارهاش بسیار است. هرچند کهندل در این کتاب تلاش کرده بسیاری از حرف و حدیثها را پاسخ بدهد و نقطهای بر پایان آنها بگذارد. با این حال افکار عمومی به حرف و حدیث بیشتر از روایت مستند و درست توجه میکند و با آن زندگی میکند.
فرهاد مهراد، خوانندهای با آن صدای «تِنور»، از خاطره جمعی گروههای مختلف پاک نمیشود. یکی با «والا پیامدار…» (وحدت) و دیگری با «بوی عیدی، بوی توپ…» و یکی هم با «هفته خاکستری» یعنی با وجود سبک خاص موسیقی و صدای متفاوتش اما سلیقههای بسیاری هستند که ترانههایش را زمزمه میکنند و با آنها خاطره دارند.
در این کتاب هم خواننده با تصویری مواجه میشود که تا پیش از این دیده نشده بود. فرهاد به دلایل مختلف سالها در سکوت زندگی کرد. روایت و تصویری که او را آنطور که بوده نشان دهد، نیز از او منتشر نشد. همه اینها ابهامات پیرامون او زیست هنری و شخصیاش را بیشتر کرد. در این کتاب اما نویسنده در مقام یک راوی بیطرف سعی کرده روایتی از زندگیاش را در معرض قضاوت مخاطبان قرار دهد.
در این کتاب با روایتهایی مواجه میشویم که تا حدودی باورکردنی نیست. در این کتاب روایتها به شکلی است که سوالات بسیاری مانند اینکه فرهاد نماز میخوانده، او نهتنها قرآن میخوانده بلکه بر ترجمه بهاالدین خرمشاهی از آن حاشیه مینوشته، مگرکمونیست نبوده و… چراغهایی است که در صفحات مختلف بالای سر خواننده روشن میشود و او را وارد حالتی از بهت و تعجب میکند.
برای نمونه اینکه فرهاد بیخبر بوده که آهنگ «جمعه» برای ماجرای سیاهکل خوانده شده و کلی از این نکات نشان میدهد این کتاب روایتی آورده که بسیاری از روایتهایی را که در لابهلای خاطرات و حرفها گمشده و هیچوقت به دهانها راه پیدا نکرده و همواره در کاغذها مانده، کنار میزند.
اینکه میگویند «ما مردمی شفاهی هستیم» خیلی بیراه نیست. ما روایت شفاهی برایمان مطلوبتر است، زحمتی ندارد. یک گوشه مینشینیم و گاهی چرت میزنیم و چیزهایی میشنویم. بیدردسر و بدون اینکه نیاز باشد صحت و اصالتش را پیدا کنیم. برای همین کمتر به کاغذ و کتاب رجوع میکنیم، در یک نقطه ماندهایم و تکرار میکنیم.
کتاب «چون بوی تلخ خوش کندر» به برخی از این سوالات پاسخ میدهد. هرچند میتوان سوالاتی را هم از آن پرسید که پاسخی نداشته یا ترجیح داده پاسخ ندهد. تکلف ندارد. قدیس نمیسازد و البته از آن سو هم نیفتاده و تصویری مبتذل از فرهاد را به نمایش در نمیآورد. یک روایت متعادل از فرهاد، یک تصویر از یک انسان که صدای خوبی داشته، موسیقی را میشناخته ولی دانش موسیقی نداشته و آموزش آکادمیک ندیده بود. کتابخوان بوده، به طبیعت حساس بوده و دلش برای آن و ضربهای که بشر به آن میزده میسوخته و این را در لابهلای روایتها میتوان مشاهده کرد.
در مجموع این کتاب معقولی است و تصویری معقول از فرهاد نشان میدهد و من به عنوان یک علاقهمند به فرهاد رد و اثری از افراط و تفریط در آن ندیدم و روایت طوری بود که من جایی به راوی شک نکردم.
«چون بوی تلخ خوش کُندر» از آن کتابهایی است که نویسندهاش شیفته و مجذوب سوژه نبوده و سعی کرده عقلانی باشد. نمیتوان ادعا کرد راوی بیطرفی بوده، ولی راوی منصف چرا!
پانوشت: تیتر برداشتی از قطعه «خواب دربیداری» با صدای فرهاد مهراد است.
عنوان: چون بوی تلخ خوش کُندر؛ زندگینامه فرهاد مهراد/ پدیدآورنده: وحید کهندل/ انتشارات: ماهی/ تعداد صفحات: 304/ نوبت چاپ: سوم.
انتهای پیام/