ماجراهای خطرناک و شیرین در «شاگرد ته کلاس»

تماشای دنیا از نگاه بچه‌ها

13 بهمن 1400

راوی داستان «شاگرد ته کلاس»، الکسا، که دختری نوجوان است، تعریف می‌کند که روزی پسری به نام احمد روی صندلی ته کلاس می‌نشیند و او تصمیم می‌گیرد با او دوست شود. احمد یک پناهجوی سوری است که به لندن آمده و حتی نمی‌تواند به خوبی انگلیسی حرف بزند، اما عزم دختر، راسخ است.

از همان ابتدای کار، الکسا دوست دارد احمد را خوشحال کند و به سختی برای او انار پیدا می‌کند و می‌خرد، و در حین این ماجرا، ما با داستان زندگی شخصی خود دختر که با مادرش زندگی می‌کند، آشنا می‌شویم. خواننده انتظار دارد دوست‌های الکسا نیز با احمد دوست شوند که بعد از مدت کوتاهی این اتفاق می‌افتد و احمد خیلی زود عضوی از یک گروه دوستی می‌شود.

احمد دنبال خانواده‌اش می‌گردد و برای همین با دوستان هم‌کلاسی‌اش نقشه‌هایی می‌کشند که در عین خطرناک بودن، بسیار شیرین است و خواننده را با خود همراه می‌کند. آن‌ها برای یافتن پدر و مادر احمد و برای این که بتوانند وارد لندن بشوند، به کاخ باکینگهام می‌روند تا با خود ملکه صحبت کنند. بچه‌ها می‌توانستند از بزرگ‌ترهایشان بخواهند کار را برایشان انجام دهد، اما به این نتیجه رسیدند که به سنی رسیده‌اند که از پس این کار بربیایند. بچه‌ها نباید تشویق بشوند که چنین کارهایی انجام بدهند و در حین خواندن این داستان، باید توجه داشته باشند که این قصه واقعی نیست. آن‌ها برای ملکه هدایایی بردند که باعث می‌شد داستان طنزآمیز به نظر برسد: «من احتیاطاً چندتا تی‌بگ میارم، ملکه که منتظرمون نیست و یه وقت ممکنه تی‌بگش تموم شده باشه.» تام هم قول داد: «منم یه مقدار بیسکوییت میارم.» مایکل گفت: «من هرچی بتونم، پول میارم.» جوزی گفت: «شایدم یه هدیه برای ملکه بخریم. برای اینکه مجبورش کنیم کمک‌مون کنه.» تام پرسید: «باید لباسای آن‌چنانی بپوشیم؟ آدما وقتی می‌رن دیدن ملکه حسابی تیپ می‌زنن، مگه نه؟ مثلاً کلاه و پیرهن مهمونی و تاج و از این چیزا؟ خوبه زیر اونیفورم مدرسه لباس مهمونی بپوشیم.» گفتم: «آره، فکر خوبی کردی! بعداً تو دستشویی قصر لباس مدرسه رو در میاریم.»

نویسنده خیلی خوب توانسته است دنیا را از نگاه بچه‌ها ببیند. گاهی در داستان‌های کودک یا نوجوان، روایت داستان به صورتی است که با شخصیت کودک یا نوجوان هم‌خوانی ندارد، اما در این کتاب به این صورت نبود.

یکی دیگر از نکات قابل توجه در این کتاب، نحوه برخورد والدین با این تصمیم ناآگاهانه بچه‌ها بود. مادر راوی داستان، چند روزنامه به خانه آورد و نشان داد که روزنامه‌ها عکس آن‌ها را منتشر کرده‌اند و با دخترش درباره این ماجرا گفت‌وگو کرد. این که یک مادر بتواند بدون این که نظر خودش را تحمیل کند، با گفت‌وگو به فرزندش توضیح بدهد که چه کاری برای او بهتر و چه کاری خطرناک است، باعث می‌شود مخاطب کتاب احساس خوبی نسبت به شخصیت‌ها داشته باشد. البته این مادر کلاً شخصیت ویژه و منحصر به‌فردی داشت و با این که بعد از فوت پدر، مادر مجبور بود ساعت‌های زیادی کار کند، باز یک روز را برای انجام هرکاری که الکسا دلش می‌خواست می‌گذاشتند، این کار می‌توانست رفتن و گشتن دنبال یک میوه برای دوست تازه دخترک تا خریدن وسایل مدرسه و لوازم تحریر باشد.

خود احمد شخصیت بسیار دلنشینی دارد، هرچند حوادث بسیار تلخی را از سر گذرانده است. ماجرایی که احمد راجع به زندگی‌اش می‌گوید غم‌انگیز است اما این ماجرا، فضای کتاب را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد و به خاطر تحلیل‌های الکسا، ما با لبخند درباره این حوادث اطلاعات پیدا می‌کنیم. تلاش احمد برای یادگیری زبان انگلیسی و این که کم‌کم جایگاهش را در سرزمینی جدید پیدا می‌کند، احساس خوشایندی دارد. پایان کتاب باعث می‌شود اشک به چشم خواننده بنشیند، هرچند این اشک از سر اندوه نیست.

یکی از نکات کتاب این بود که تا یک سوم نهایی کتاب، جنسیت راوی آن مشخص نبود و مخاطب با کمی شک، حس می‌کرد که با یک پسربچه همراه است. نکته دیگر شخصیت آريالای آیرونز، معلم نژادپرست مدرسه بود که رفتارهایش اصلاً در شان یک معلم نبود و به عکس اغلب کتاب‌هایی که داستانشان در فضای مدرسه اتفاق می‌افتد، معلمی بود که نه تنها حمایتی از دانش‌آموز تازه کلاسش نمی‌کرد، بلکه او را با گفتار و رفتارش آزار هم می‌داد.

قلدری دانش‌آموزان نسبت به یکدیگر هم موضوعی است که تقریباً در تمام رمان‌های انگلیسی و آمریکایی که در فضای مدرسه اتفاق می‌افتند، به چشم می‌خورد. «شاگرد ته کلاس» هم از این قاعده مستثنی نبود و ما می‌دیدیم که چطور قلدرهای مدرسه، احمد و الکسا و دوستانشان را آزار می‌دادند و متاسفانه در پایان کتاب اتفاق خاصی برای آن‌ها نیفتاد و تنبیه نشدند.

به طور کلی «شاگرد ته کلاس» یک کتاب خوب درباره پناهندگان، یافتن خانه‌ای امن برای زندگی، احساس امنیت، دوستی، خانواده و موارد دیگر است و خواندن آن می‌تواند برای نوجوان‌ها مفید باشد. نشر پیدایش رمان «شاگرد ته کلاس» را ادر مجموعه «رمان‌هایی که باید خواند» برای نوجوانان منتشر کرده است. این مجموعه شامل رمان‌هایی است که با آنها زندگی می‌کنیم؛ نفس می‌کشیم، می‌خندیم، گریه می‌کنیم و قد می‌کشیم. رمان‌هایی هستند که با آنها سفر می‌کنیم، کوله‌پشتی‌مان را پر از تجربه‌های‌شان می‌کنیم و مثل چادری در آنها پناه می‌گیریم.

رمان‌هایی هستند که صلح و دوستی و امید را ـ چه کودک یا نوجوان باشیم و چه بزرگسال ـ به ما هدیه می‌دهند. رمان‌هایی که اگر آنها را نخوانیم، چیزی کم خواهیم داشت. رمان‌هایی هستند که باید خواند…

 

عنوان: شاگرد ته کلاس/ پدیدآور: آنجالی ق.رئوف؛ مترجم: شهره نورصالحی/ انتشارات: پیدایش/ تعداد صفحات: 278/ نوبت چاپ: اول.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید