برگردیم سراغ کتاب «برخیزید». کتابی که خاطرات سیدحمید شاهنگیان را از کودکی تا آخرین سالهای فعالیتش در خود دارد.
گفتم «کشکول»، چون با وجود مقدمه محقق و تدوینگر کتاب درباره مسیری که برای رسیدن به برخی ابهامات و برطرف کردن آنها طی کرده اما سوالاتی همچنان وجود دارد که پاسخی برای آنها در دل متن وجود ندارد. گفتم «کشکول» چون خط روایی خاطرات منظم نیست و انسجام درونی ندارد و انگار همین که از کودکی به سمت جلو آمده کفایت میکرده در حالی که برخی از روایتها از نظر زمانی پس و پیش است و همین مسئله به کشکول شدن کتاب دامن زده است.
«برخیزید» کشکولی است از خاطرات و فعالیتهای آقای شاهنگیان که از کودکی هرچه در خاطرش بوده بازگو کرده که البته روشهایی برای بازیابی خاطرات وجود دارد که احتمالا در این مسیر از آنها کمک گرفته شده تا خاطرات فراموش شده نیز بازیابی و بازگو شوند.
اصلیترین مسئله این است که چطور آقای شاهنگیان ملودیساز شدند؟ ما یک «ساز دهنی» در کتاب میبینیم ولی دیگر اثری از تجربه یا آموزش خاصی نمیبینیم و ایشان با همان تنها تکیهگاه موسیقایی، سرودهای جاودانهای ساختهاند. ملودیها از کجا تبدیل به سرود و آهنگ میشدند؟ اینکه او در سالهای بعد در رادیو خودش دست به کار میشود و آهنگ میسازد چگونه بوده و از کجا به چنین توانایی و مهارتی دست پیدا کردهاند؟ اینکه چون ذوقی در درونشان بوده عامل این اتفاق بوده یا اینکه واقعا چیز دیگری بوده که بازگو نشده یا فراموش شده بازگو شود؟ سوالاتی از این دست در مرور کتاب به چشم میآید که تیم تحقیق برایشان پاسخی از آقای شاهنگیان نگرفتهاند.
کتاب «برخیزید» اگر با این هدف خوانده شود که درباره ساخت و تولید سرودهای انقلابی چیزی بدانیم، اثر موفقی است و میتواند به این بخش از کنجکاوی مخاطب پاسخ بگوید ولی اگر قرار باشد زندگی آقای شاهنگیان را در آن ببینیم باید سوالات دیگری را هم پاسخ بدهد که به نظر این قلم موفق نیست و پاسخی ندارد. چرا خط روایی کتاب از کودکی به سمت بزرگسالی و سالهای پایانی فعالیت اوست؟ چرا شیوه فلشبک ـ فلشفوروارد در نقل خاطرات لحاظ نشده و مخاطب باید از اول پای حرفهای راوی بنشیند در حالی که این کتاب را برای بخش سرودهای آن انتخاب کرده است؟ شاید گفته شود مگر این پرسش درباره باقی کتب مستندنگاری پرسیده میشود که درباره این کتاب مطرح میشود که باید گفت این پرسش درباره همه کتب صادق است و اگر پرسیده نشده به معنای این نیست که نباید پرسیده شود!
برای نمونه یکی از موضوعات مغفول در اغلب زندگینامهها و خاطرات از این دست، مسئله طبقه اجتماعی و اقتصادی راوی است. اینکه گفته شود با دست خالی فلان کار انجام شده، کفایت نمیکند بلکه باید به این پرسش پاسخ داده شود چرا دیگران با دست خالی نتوانستند یا همچنان نمیتوانند کاری کنند؟ در واقع باید نداشتن دغدغههای اقتصادی را در زندگی افراد به خصوص در موضوعات فرهنگی در نظر گرفت. در زمانهای مانند دوران پهلوی که بسیاری درگیریهای معشیتی داشتند و سیر کردن شکمشان مسئله اصلیشان بوده، ذکر این موضوع، مسئله بسیار مهمی است و طبیعتا چنین افرادی فرصت فکر کردن و تولید فرهنگی نداشتهاند. در حالی که میبینیم بسیاری دیگر در همان زمانه دست به فعالیتهایی میزدند که از زمانه خود بسیار بالاتر بودهاند. قرار گرفتن در طبقات صنعتگر (راوی از نظر خانوادگی به این دسته تعلق دارد) یا بازاری و روحانی و به طور کلی طبقاتی که ساخت اقتصادیشان با طبقات فرودست متفاوتتر بوده، مسئله با اهمیتی است که اغلب گذرا از کنارشان عبور میشود و کسی به آنها توجهی ندارد. در واقع قرار داشتن در این طبقات موجب میشده فرد دغدغههای معیشتی و اقتصادیاش مرتفع شود و به فکر ایدههای بلندتر بیفتد. در واقع آنها از کف هرم «مازلو» بالاتر آمده بودند و نیازهای دیگرشان را جستجو میکردند. در حالی که دیگران که اغلب هم خاطرهای از آنها بازگو نمیشود در کف هرم، مشغول برطرف کردن نیازهای اولیهشان بودهاند. از این روست که در مرور خاطرات بسیاری از روشنفکران و فعالان فرهنگی این نکته وجود دارد که آنها دغدغههایی را دنبال میکردند که دیگران توانایی دنبال کردن آنها را نداشتند چون مشغول برطرف کردن نیازهای اولیه بودند. سیدحمید شاهنگیان هم در چنین موقعیتی است و البته قصد این نیست که زحمات و فعالیتهای او را زیر سوال ببریم ولی بهتر است همزمان که به خدمات او اشاره میشود به شرایطی که او در آن مشغول بوده نیز اشاره کنیم تا تصویری که ارائه میشود دقیقتر باشد و مخاطب بداند که چگونه میشود که اینگونه میشود تا دچار اشتباه و کجفهمی نشود.
«برخیزید» روایتی است از سالهایی که افراد برای یک آرمان مشترک کنار هم ایستاده بودند و با حداقلی از امکانات و وسایل کارهایی کردند که شاید دیگر تکرار نشود. وقتی قصه ضبط اولین سرود او را در زیرزمین میخوانیم میبینیم که «خواستن توانستن است» و او میخواسته یک کاری کند و برای آن به هر دری زده تا موفق شود. او حتی خیلی کاری به این نداشته که نتیجه در چه ترازی قرار دارد بلکه در آن زمان به این نتیجه رسیده بوده که باید کاری بکند پس کرده!
عنوان: برخیزید؛ خاطرات شفاهی سیدحمید شاهنگیان/ پدیدآور: روحالله رشیدی (تحقیق و تدوین)، محمدجواد کربلایی و مرتضی قاضی (مصاحبه)/ انتشارات: راهیار/ تعداد صفحات: 207/ نوبت چاپ: دوم.
انتهای پیام/