حال قرار است در چنین موقعیتی داستان زندگی چند شخصیت را دنبال کنیم. داستانی که حتی تا سالها بعد از دوران حکومت اودریا ادامه دارد و عواقب و آسیبهایش به پایان نمیرسد. محور تمامی این شخصیتها، «سانتیاگو زاوالا»، پسر یکی از حکومتیها یعنی «دن فرمین» است. از همان ابتدا بین این پدر و پسر یک تنش و ناراحتیای وجود دارد. سانتیاگو مخالف ارتش و اودریا است، اودریایی که به زور سر نیزه به قدرت رسیده، اما پدرش یکی از طرفداران این دیکتاتور است.
یوسا مراحل تغییر و تحول قهرمان داستان، از زمان حکومت اودریا تا چند سال بعد از آن را روایت میکند. داستان از جایی شروع میشود که سانتیاگو برای پیدا کردن سگ خانگیاش به یک سگدانی که سگهای هار را در آن به طرز فجیعی میکشند، مراجعه کرده و با یکی از کارگران آنجا برخورد میکند که چهرهاش آشنا به نظر میرسد. این چهره آشنا همان «آمبرسیو»، راننده قدیمی پدرش است. سانتیاگو با آمبرسیو برای صرف یک نوشیدنی به «کاتدرال» میرود و همه چیز از آنجا شروع میشود؛ آنجاست که این دو و تمام خوانندگان، به گذشته پرتاب میشوند. گفتگو آغاز میشود و خاطرات و ماجراهای قدیمی دوباره باز میشوند.
یکی از نکات مهم کتاب که سبب متفاوت بودن آن نسبت به سایر کتابها شده، کاری است که یوسا با زمان میکند. او همزمان گفتگوهای چند موقعیت متفاوت، در زمانهای متفاوت را با هم میآورد و در کنار هم قرار میدهد. برای مثال گفتگوی سانتیاگو با هم دانشکدهایهایش را در کنار گفتگو با اعضای خانوادهاش میآورد؛ ما از موقعیت و فضای دانشگاه، ناگهان به محیط خانه پرتاب میشویم. یوسا از این تکنیک در سراسر کتاب استفاده کرده است و مدام خوانندگانش را از موقعیتی به موقعیت دیگر پرتاب میکند. نکته جالب این است که ما خط داستانی و روایت را گم نمیکنیم و متوجه این تغییر موقعیتها میشویم. طبیعتا نوشتن چنین اثری دشوار است؛ چرا که نویسنده باید همزمان ذهنش را در چند موقعیت و در زمانهای متفاوت متمرکز کند و همیشه به یاد داشته باشد که در این تغییر موقعیتها، سبب سردرگمی خوانندهاش نشود.
«گفتگو در کاتدرال» مثل یک کنترپوان است؛ ممکن است در ابتدا سازی شروع به نواختن کند و چند لحظه بعد سازهای دیگر هم او را همراهی کنند. بین همه گفتگوها اما یک گفتگو، اغلب اوقات ثابت است، آن هم گفتگویی است که سانتیاگو در زمان حال و در کاتدرال با آمبرسیو میکند. یوسا هر از چندگاهی به مخاطبش یادآوری میکند که همه این روایتها و خاطرهها در واقع در کاتدرال مرور میشوند. نویسنده در این کتاب زمان را به بازی گرفته و ترتیب روایتها را بههم ریخته است؛ مثلا ممکن است در فصل سه یکی از شخصیتها کشته شود، نویسنده تازه در فصل شش به عقب برمیگردد و نحوه کشته شدن او را برای خوانندگان آشکار میکند. شاید دلیل خاص بودن رمان هم همین باشد. همین خط زمانی عجیب و غریب و البته جذابش.
این آشفتگی زمانی، این تکنیک عجیب در این کتاب میتواند دلیل مهمی داشته باشد. یوسا در حقیقت در مورد جامعهای حرف میزند که در آن کودتا شکل گرفته است؛ جامعه آشفتهای که در آن سیاسیون و جناحها یکی پس از دیگری میآیند و با یک کودتا میروند و عدهای دیگر جایگزین آنها میشوند. بهترین تکنیک برای توصیف چنین فضا و جامعهای همین آشفتگی زمانی است. در واقع آشفتگی زمان در این اثر همان آشفتگی ذهن نویسنده و مردم پرو است. یوسا تفاوتی بین طبقه و جایگاه انسانها نمیگذارد و از بین تمام طبقات اجتماعی نمایندهای را در کتابش قرار داده است. روایت و زندگی خدمتکار، کارگر و راننده، درست مثل روایت شخصیتهای دیگر کتاب اهمیت زیادی دارد. همانقدری که از سانتیاگو به عنوان یک مبارز و روزنامهنگار نوشته، در مورد آمالیا، خدمتکار خانههای ثروتمندان هم نوشته است.
یوسا همانگونه که مراحل تغییر سانتیاگو را به عنوان یک مخالف دیکتاتوری روایت میکند، مراحل تبدیل شدن «کایو برمودس» به یکی از قدرتمندان و متنفذان دستگاه دیکتاتوری اودریا را هم به خوبی توصیف کرده است. ما با برمودس از نیمه راه و در میانسالیاش آشنا میشویم؛ یعنی وقتی که از طرف وزیر نظم عمومی او را دعوت کردهاند تا با حکومت در مورد سرکوب کمونیستها و دشمنان اودریا همکاری کند. این سرکوبها آنقدر موفقیتآمیز میشوند که کمکم برمودس جای خود را در دل اودریا باز میکند و سِمت وزارت نظم را بدست میآورد. برمودس سرکوبها و شکنجهها را شدیدتر کرده و با نفوذیها و جاسوسهایی که در تمام اتحادیهها و دانشگاهها گذاشته بود، کوچکترین سروصدایی علیه حکومت را در نطفه خفه میکند.
یوسا همانقدر که وارد زندگی دیکتاتورها و شکنجهگرها شده و در بین آنها نفوذ کرده است، به جمع مبارزین و معترضین هم میآید و در آنها هم نفوذ میکند. یکی از مکانهایی که بیشتر معترض و کمونیست در آن جمع شده بودند، دانشگاه «سان مارکوس» یا به قول حکومتیها، لانه خرابکارها بود. حکومت به این معترضین به چشم حشرات و سوسکهایی نگاه میکرد که باید آنان را از خیابان جمع کند. با این پیشزمینهای که یوسا از این دانشگاه به خوانندگانش میدهد، حال قرار است سانتیاگو، وارد سان مارکوس شود. پسر یکی از متنفذین پرو قرار است وارد فعالیتهای سیاسی و اعتراضی دانشجویی شود. تناقض این دو محیط متفاوت بر سانتیاگو اثر ناخوشایندی میگذارد؛ همان تناقضی که یوسا به خوبی به ما نشان میدهد. او از زبان سانتیاگو اعتراف میکند که تمام زندگیاش صرف کارهایی شد که به آنها اعتقادی نداشت، تمام زندگیاش به تظاهر گذشت. سانتیاگو به دنیای جدیدی پا گذاشته بود؛ دنیایی که سبب شده بود او از خانه و خانوادهاش جدا و وارد دنیای روزنامهنگاری شود. دنیایی دقیقا برخلاف دنیایی که پدرش همیشه برای او آرزو داشت. پدرش همیشه از حقوق اندک سانتیاگو و زندگیای که برای خودش درست کرده بود، ناراحت بود.
نقدهای تند یوسا به آمریکا هم یکی از بخشهای مهم کتاب به شمار میرود؛ برای مثال او در قسمتی از کتاب به این اشاره کرده که اکثر کودتاهایی که در چنین کشورهایی مثل پرو شکل میگیرد، همیشه یک سرش به آمریکا متصل است. یا در جای دیگری اشاره میکند که اصلا خود آمریکاییها اودریا را روی کار آوردند تا سوسکهای خانه یا همان کمونیستها را قلع و قمع کند، حالا که اودریا اینکار را برایشان کرده، از او میخواهند که خانه را به آنها پس بدهد. جالب اینجاست که آمریکاییها پرو را هم مانند بسیاری از کشورها، خانه خودشان میدانستند و یوسا با طنزی تلخ به این اشاره کرده است. در جای دیگر به این اشاره میکند که تمام تلاش هوادران اودریا برای برگزاری انتخابات، بهدست آوردن رضایت آمریکاییهاست. چرا که آمریکاییها عاشق ظاهرسازیاند؛ باید ظواهر دموکراتیک رعایت شود!
در اواسط کتاب ما دوباره شاهد شکلگیری یک کودتای دیگر در دل همین کودتای اودریا هستیم. کودتایی که اینبار هم از طرف ارتش به وجود میآید. یوسا اوضاع ناآرام و پرالتهاب آن سالها را با نمایش این کودتا و اعتصاب مردمی نشان میدهد. این شلوغیها بالاخره به نتیجه میرسد و برمودس از وزارت برکنار میشود، بعد از رفتن برمودس، روزهای آخر حکومت اودریا شروع میشود. در بخش آخر کتاب دیگر خبری از آن التهابات و بحرانهای سیاسی انقلابی جامعه نیست. یوسا در این قسمت سرنوشت شخصیتهایش را مشخص میکند؛ آنها سالهاست که از دوران دیکتاتوری فاصله گرفتهاند و هر کدام خاطره یا جراحتی را از آن روزها با خود به همراه دارند. نویسنده ابتدا و انتهای کتاب را به هم وصل میکند و دوباره به همان سگدانیای برمیگردد که کتاب را با آن آغاز کرده بود.
عنوان: گفتگو در کاتدرال/ پدیدآور: ماریو بارگاس یوسا، مترجم: عبدالله کوثری/ انتشارات: لوح فکر/ تعداد صفحات: 706/ نوبت چاپ: چهارم.
انتهای پیام/