مروری بر خاطرات خودنوشت یک نگهبان زندان

کسی زندان‌بان‌ها را نمی‌شناسد

11 تیر 1402

گاهی اوقات بعضی از آدم‌ها با تمام فراز و نشیب‌های سرنوشتشان تنها به خاطر چند جمله در خاطر دیگران ثبت می‌شوند. اگر بخواهم برایتان از پستوی ذهن خودم مصداق بیاورم باید بگویم که خسرو گلسرخی برای من از همین دست آدم‌هاست. سن و سالی نداشتم که روزی از روزهای بهمن ماه فیلم دفاعیه‌اش در دادگاه پهلوی که از تلویزیون پخش می‌شد؛ توجهم را به خودش جلب کرد. بعدها درمورد خودش خواندم و بعد با شعرهایش آشنا شدم.

همان روزها به روزهای زندان و نحوه مرگش فکر کردم. به همسر و پسرش و زندگی آن‌ها در روزهای بعد از گلسرخی. اما هیچوقت به نگهبان یا نگهبان‌هایی که در محل زندان او بودند فکر نکردم. در واقع من تا همین چند وقت پیش، هیچوقت به زندان‌بان‌های تاریخ فکر نکرده بودم.

حالا کتابی که این روزها به پایان رساندمش؛ من را با نگاه جدیدی روبه‌رو کرده‌ است. من این روزها به همه نگهبان‌ها و زندان‌بان‌ها فکر می‌کنم.

کتاب «رنج بی‌‌پایان عشق» خاطرات یک سرباز نگهبان از کمیته مشترک ضد خرابکاری است. علی‌اوسط تنهایی که در اواخر دهه چهل و اوایل دهه‌ی پنجاه مسیر انتخاب شغل و حرفه‌اش به خدمت در شهربانی و درنهایت زندان کمیته مشترک منتهی می‌شود؛ در این کتاب از خاطرات خود می‌گوید.

کتاب از سال‌های کودکی و نوجوانی نویسنده شروع می‌شود. از سال‌های زندگی در یکی از روستاهای همدان و بعد از آن به سال‌های زندگی در پایتخت و خدمت سربازی و شهربانی می‌رسد. اگرچه بر خلاف آنچه روی جلد آمده است اثر فقط به خاطرات نویسنده از زندان‌های ساواک خلاصه نمی‌شود و با کمی اغماض می‌توان آن را زندگی‌نامه نویسنده دانست؛ خاطرات او از زندان‌ مهم‌ترین بخش کتاب است.

اما آنچه این اثر را از بسیاری از آثار پیرامون زندان‌های ساواک جدا می‌کند، راوی اثر است. ما این بار از زبان یک زندانی‌ با تشکیلات مخوف ساواک روبه‌رو نمی‌شویم. بلکه از زاویه‌ نگاه فردی که روزگاری سرباز و در خدمت این تشکیلات بود به تماشای آن می‌پردازیم.

در واقع کتاب در بخش خاطرات زندان، توصیف سرکوب و شکنجه و تاریکی است. شکنجه افرادی که نامشان را در صفحه‌های تاریخ انقلاب بسیار خوانده و شنیده‌ایم‌. افرادی مثل خسرو گلسرخی، علی شریعتی، محمدعلی رجایی، محمد حنیف‌نژاد، عزت‌الله مطهری معروف به عزت شاهی. راوی در خاطرات خود گاه مفصل و گاه خلاصه به این شخصیت‌ها اشاره می‌کند و از گفت‌وگوهایی که با آن‌ها داشته حرف می‌زند و مشاهدات خود از احوالات آن‌ها را نقل می‌کند.

همین موارد ظرفیتی بالقوه برای این خاطرات به وجود آورده است که می‌توانسته بر جذابیت‌های کتاب بیفزاید. در حقیقت نقش راوی کتاب و حضور مشاهیر انقلاب در خاطرات راوی مستلزم پرداخت ادبی بهتری بوده است تا ظرفیت بالقوه‌ این خاطرات را به فعل تبدیل کند.

به طور مثال شخصیت‌پردازی درست یکی از خلأهای اثر است که به دلیل عدم توجه به بعد ادبی خاطرات به وجود آمده است و خود نتیجه ضعف در توصیف و فضاسازی است. به بیانی کامل‌تر شخصیت‌هایی که در خاطرات از آن‌ها یاد می‌شود از سطح تیپ فراتر نمی‌روند. از خان و خان‌زاده و صاحب‌کار گرفته تا درجه‌داران نظامی و بازجوها و زندانی‌ها. اکثر آن‌ها را می‌توان با چند جمله کلیشه‌ای تعریف و معرفی کرد. ما هیچ‌کدام را در حد ویژگی‌های منحصر به فردشان نمی‌شانسیم. این امر حتی در مورد راوی هم صدق می‌کند. ما خود راوی را نیز آن گونه که باید نمی‌شناسیم.

ضعف در شخصیت پردازی و ضعف در توصیف و فضاسازی در کنار عدم انسجام روایی، خاطرات را به تعدادی روایت خالی از روح ادبی تبدیل کرده است که شاید برای مخاطب خسته‌کننده باشد. اما علت این که این موارد آن گونه که باید محقق نمی‌شود را می‌توان در تجربه‌ی اندک علی‌اوسط تنهایی در نویسندگی جست‌وجو کرد.

خامی قلم نویسنده به وضوح در بسیاری از جمله‌بندی‌ها خود را نشان می‌دهد و دست نویسنده را در همان صفحات ابتدایی برای مخاطب جدی ادبیات رو‌ می‌کند.

با این همه به عقیده من نگارش و انتشار این خاطرات فی‌نفسه کار ارزشمندی است و سوژه اثر به تنهایی برای من آن قدری جذاب بوده است که نخواهم بیش از این موشکافانه کتاب را بررسی کنم.

راستش را بخواهید بعد از خواندن کتاب در اینترنت جست‌وجو کردم تا عکسی از امروز علی‌اوسط تنهایی پیدا کنم. چیزی دست گیرم نشد. به خیالم رجوع کردم و پیرمردی را تصور کردم که پشت میز تحریری چوبی نشسته است و غبار از دل خاطرات گذشته‌اش می‌تکاند. پیرمردی که «بقا»ی خاطره‌هایش از خامی قلمش برایش مهم‌تر است.

باید اعتراف کنم من هم می‌خواهم این بار مثل پیرمرد فکر کنم.

 

عنوان کتاب: رنج بی‌پایان عشق/ پدیدآور: علی‌اوسط تنهایی/ نشر: سوره مهر/ تعداد صفحات: ۲۸۴/ نوبت چاپ: سوم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید