فکر میکنم بهترین و قابل اعتناترین اقدام نویسنده در نگارش این کتاب انتخاب نام کتاب بوده است. از این منظر که این شهید و البته هر شهیدی، آرام و قرار ندارند تا زمانیکه نزد معبود آرام گیرند. شهید اسماعیل فرجوانی، فرمانده تیپ یکم لشکر هفت حضرت ولیعصر و فرمانده گردان کربلا، بیآرامی است که نویسنده از او روایت میکند.
کتاب با روایت جذاب، شیرین و مادرانه عصمت احمدیان مادر شهید فرجوانی آغاز میشود. اگر با نگاه زنانه و مادرانه این کتاب را مطالعه کنید شیفته این کتاب خواهید شد و با اشتیاق منتظر ادامه روایت این مادر خواهید بود اما در وسط داستان ناگهان روایت مادر تمام میشود و ادامه کتاب به موضوع دیگری میرسد. این ناهماهنگی ممکن است کمی ذوق مخاطب را کور کند. اما روایت شیرین و قلم توانمند نویسنده این رابطه مادر ـ پسری را طوری ترسیم کرده است که هر زنی میتواند آرزو کند مادر چنین پسری باشد. روایتی که با هر خط آن میتوان از صبر و اراده زینبی این زن اشک ریخت.
در ادامه، پس از روایت مادر شهید، به روایت همرزمان شهید میرسیم. ترتیب روایت خاطرات نظم خاصی ندراد. از مادر به همرزم، از همرزم به همسر، دوباره مادر، همرزم و … . این بینظمی شاید خیلی برای خواننده خوشایند نباشد. خواننده در یک روایت چند صفحهای خود را همراه با موضوع میکند اما ناگهان سر از یک موضوع دیگر درمیآورد. شاید بتوان گفت تنها روایتی که از انسجام و توالی برخوردار است روایت همسر شهید است که با جزئیات و تاریخ، از قبل ازدواج تا شهادت شهید اسماعیل فرجوانی ذکر شده است. که البته این روایت هم پشت سر هم نیامده است. پیشنهاد میکنم اگر قصد مطالعه این کتاب را دارید، هر فصلی که به یک نام است را پشت سر هم بخوانید تا رشته کلام از دستتان خارج نشود. چون در بخشی از این کتاب ناگهان متوجه میشوید که شهید فرزند معلولی داشتهاند، در حالیکه قبل از آن اصلا نمیدانستید که ازدواج کرده است!
موضوع دیگر، بیارتباطی برخی از خاطرات است. به عنوان مثال در صفحات 66 و 67 کتاب چند خاطره کوچک در چند پاراگراف از دوست شهید روایت شده که به جرات میتوان گفت که هیچ ربطی به هم ندارند. حتی اگر این چند خط را جدا از هم بخوانید شاید به خود خواهید گفت خب که چی؟! چه لزومی به ذکر این خاطرات است؟! شاید بهتر بود این خاطرات را در روایاتی چند خطی ارائه میدادند. در مورد بسیاری از موارد هم تاریخ وقوع حادثه مجهول مانده است. این خاطرات نامنسجم ذهن مخاطب را مشوش و سردرگم میکند که الان در کدام سال زندگی شهید هستیم. در حالیکه با مطالعه چند صفحه از کتاب متوجه میشوید که شهید اسماعیل فرجوانی زندگی بسیار جذاب، پر فراز و نشیب و بیآرامی داشته است.
البته در این چند خط فقط قصد نداریم که از انتقادات خود به این کتاب بگویم. همانطور که بالاتر هم ذکر شد، خاطرات مادر و همسر شهید با انسجام و جذابیت قابل قبولی روایت شده است. به طور قطع میتوان گفت با مطالعه چند فصل از این کتاب، با خصوصیات فردی و زندگی شخصی این شهید آشنا خواهید شد. شاید این کتاب قطرهای از دریای زندگی این شهید بزرگوار باشد. به عنوان یک خواننده پیشنهاد میکنم نویسنده بار دیگر مجموعههایی جداگانه با خاطرات خانواده شهید و همرزمان شهید تدوین کند. چون با مطالعه کتاب متوجه میشوید که عصمت احمدیان، مادر شهید فرجوانی یکی از زنان تاثیرگذار در پشت جبهه بوده که اقدامات قابل توجهی را سازماندهی کرده است.
در مجموع کتاب «بیآرام» اثر ارزشمندی است که در راستای حفظ خاطرات جنگ نگاشته شده است. با تمام انتقاداتی که داشتم اقدام نویسنده را برای نوشتن این کتاب ستایش میکنم که گام بلندی جهت حفظ این میراث عظیم برداشته است. و به هطر نحوی مطالعه این کتاب را توصیه میکنم. برای مادران همیشه نگرانی که زینبوار، فرزندان حسینی تربیت میکنند. همسران فداکاری که همیشه چشم انتظار سلامتی همراه زندگی خود هستند. مردانی که سراغ چند خط روایت واقعی از مردانگی اهل زمین هستند. و دختران و پسرانی که فراموش نکردند که کسانی برای این خاک خون دادند.
عنوان: بیآرام؛ درباره اسماعیل فرجوانی:فرمانده تیپ یکم لشکر هفت حضرت ولیعصر و فرمانده گردان کربلا به روایت عصمت احمدیان و…/ پدیدآور: فاطمه بهبودی/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: 324/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/