داستان پر از فراز و فرود است. هر دو سه فصل یکمرتبه اتفاقی غیرمنتظره چالش تازهای برای خواننده درست میکند تا سر از کار شخصیتهای کتاب در بیاورد. رضا و مسعود دو شخصیت اصلی داستاناند که یکی (مسعود) برای رسیدن به حقیقت و دیگری (رضا) در مسیر وفاداری و رفاقت پابهپای رفیقش میرود تا او در این مسیر تنها نماند.
من به عنوان یک غیرنوجوان این کتاب را از بین چند کتاب نوجوانی که ناشر آن منتشر کرده بود، فقط به این خاطر که مدتی است میخواهم ببینم زنان نویسنده ایرانی چگونه مینویسند و صدایشان را بشنونم انتخاب کردم. تاکید میکنم که من به عنوان یک غیرنوجوان نکاتی مثل کمکهایی که گاهی به این دو نوجوان میشد را با تردید باور میکردم ولی باید قبول کنیم که ذهن نوجوان شاید خیلی چون و چرا نکند و حوادث را دنبال کند تا با نتیجه نهایی و تحول در شخصیت داستان روبهرو شود. برای همین شاید اظهارنظر من به عنوان یک غیرنوجوان ملاک خوبی برای داوری درباره برخی اتفاقات داستان نباشد و تصادفی بودن بسیاری از اتفاقات را بتوان گذاشت پای موارد استثنا که ممکن است برای هرکسی پیش بیاید. بماند که مگر جهان داستان، جهان استثناها نیست؟
با این فرض که ما در یک دنیای استثنائی قرار داریم اتفاقات «روز اول، روز آخر» آن را تبدیل به اثری ماجراجویانه کرده که نمونه آن را در فیلمهای نوجوانانه خارجی دیدهایم که شخصیت قصه در یک سلسله اتفاقات ماجراجویانه و در مسیر رسیدن به یک هدف تجربیاتی کسب میکند و دنیای را با نگاه تازهتری تماشا میکند. از این منظر کتاب خانم میرابوطالبی در این دسته قرار دارد. رضا و مسعود مخاطب نوجوان کتاب را با خود وارد دنیایی میکنند که ماجراجویی و کشف و شهودهای بسیاری دارد. هرچند که نویسنده تلاش کرده بدون برجستگی و مستقیمگویی، پیامهایی را هم به مخاطبش بدهد که همه اینها در کنار اثر جذابی را ساخته و پرداخته کرده است. حتی با وجود اینکه رضا و مسعود بدون هماهنگی و اجازه خانوادهها دست به اقدامی خودسرانه میزنند ولی سیر حوادث و اتفاقات آنها را تنبیه هم میکند تا نوجوان بداند بدون حضور والدین چه خطراتی در کمین اوست.
بزرگ شدن و تحول شخصیت اتفاقی است که به عنوان غایت این اثر باید به آن اشاره کرد. رضا و مسعود در مسیر کشف حقیقتی که برای یافتنش پا در مسیری سخت گذاشتهاند بزرگ میشوند و دیگر نوجوانهای خودسر و ترسو ابتدای کتاب نیستند. این ویژگی در کنار ویژگیهایی دیگری که برشمردم کتاب را در موقعیتی قرار میدهد که خانوادهها با خیال راحت آن را انتخاب کنند.
نویسنده در ساختن شخصیت نوجوان داستان نهایت دقت را به کار بسته و ما با شخصیت دانا و همهچیزدانی روبهرو نیستیم. رضا و مسعود اقتضائات نوجوانی را دارند و همین سبب باورپذیرتر شدن آنها شده است. حتی اگر فرض بگیریم نوجوانهای امروز کمی بیشتر از سن و سالشان میدانند، رضا و مسعود میتوانند نوجوانهای خوبی باشند برای اینکه نوجوان امروز با آنها راحتتر ارتباط برقرار کند.
«روز اول، روز آخر» ریتم و کشش خوبی دارد که خواننده تا ته و توی ماجرای رضا و مسعود را نیاورد آن را زمین نخواهد گذاشت.
عنوان: روز اول، روز آخر/ پدیدآور: معصومه میرابوطالبی/ انتشارات: کتاب زیتون/ تعداد صفحات: 195/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/