بینوایان با تمرکز بر مسیحیت، توانسته ریشه الهیاتی انقلاب فرانسه را دریابد یعنی آنجا که رقابت (و جدال و کشمکش و تضاد و جنگ و نفی)، برای حفظ بقا، به اجبار یاریگری را به رسمیت میشناسد.
ظهر بود که متوجه شدم آنها قرار است مقدار زیادی طلا و ارز از صندوق امانی بانک بیاورند خانه؛ تا فرداصبح ببرندش جای دیگر.
تحسینبرانگیزترین نویسندگان هم نتوانستهاند در اولین تجربهشان اثری بینقص خلق کنند.
حمیدرضا صدر در «روزی روزگاری فوتبال»، به خوبی تراژدی جاری در بطن فوتبال را به رخ میکشد.
نویسنده «خشمابه» قصد ندارد تا یافتههای حسی و ارزشی خود را از محدودیت آب در غیزانیه، به عنوان پیامد یا هشدار یا حتی نجات اعلام کند. هدف نویسنده و البته هدف ادبیات گزارش بیکم وکاست است.
تجربه خواندن «آفتابگرفتگی» گاه به خواندن کتاب «زیستن با کتاب» نزدیک میشد که طریف خالدی، نویسنده و مورخ معاصر فلسطینی آن را نگاشته و به مناسبتهای مختلف درباره کتابهای بسیاری، از شرق و غرب عالم، سخن گفته است.
خونهایی که راه افتادهاند روی صورتش را پاک میکنم. سرچشمه پیدا میشود. قاچ روی ابرویش دلم را ریش میکند… تو مادری! باید قوی باشی!
نمیدانم چقدر سختگیرانه است ولی راستش کتاب باعث شده خیلیچیزها سخت جلوه کند. کند و کلافهکننده. تهش هم میرسی به اینجا که اصلا چرا باید همچینکاری بکنی یا چرا باید از کتابهایی که دوست داشتی حرف بزنی یا اصلا چرا
با خواندن «ویولونزن روی پل» میشود کمی بیشتر کسانی را که در این ورطه افتادهاند درک کرد. به مخاطب تلنگر میزند که برای یک لحظه خودش را جای آن فرد مصرفکننده قرار دهد و با او دشمنی نکند.
گفتی دیگر دنبال زندگی نمیدویم! زندگی را میکشانیم پی خندههای شادمان وقتی با موفقیت خانه نیمهویران جدیدی یافتهایم که میشود چند روزی ماند تویش!