مجله الکترونیک
چند ساعت پای درددلهای یک پزشک بریتانیایی
اون همه سال درس تئوری خوندن، اون همه سال رزیدنتی و شیفتای طولانی و خسته کننده و حقوق کم و فشارهای روحی و جسمی رو تحمل کرده باشی و وقتی به عبارتی داری وارد دوران راحتی حرفهت میشی بذاریش کنار. پس حتما خودتون بخونید و ببینید چی باعث همچین تصمیمی شده و شما اگه جاش […]
روایتی از دهه سیاه الجزایر
احلام مستغانمی در نقاب یک رمان عاشقانه، از دهه سیاه الجزایر مینویسد. او که شعر هم میسراید درباره انگیزه نوشتن رمانش چنین میگوید: «وقتی معشوقت را از دست میدهی شعر میگویی و زمانی که وطنت را از دست میدهی، به سراغ نوشتن رمان میروی.» «مشکی برازنده توست»، ماجرای خواننده بیست و هفت ساله الجزایری به […]
ماجرای زیرساختهای فسادزا در «روز داوری»
ژانر معمایی نوعی سبک جدید است که در سالهای رنسانس در انگلیس رواج یافت. دورانی که با ظهور سوادآموزی همزمان بوده است. با بالاتر رفتن سطح سواد مردم، استقلال در تفکر و اندیشه افراد بیشتر شد و احترام به ذات و ماهیت بشر باعث شد که توانایی و قدرت افراد در حل مسائل، بیشتر مورد […]
نامههایی از تمام ایران
در چندین نامه که در سالهای مختلف جنگ نوشته شده، کودکان و نوجوانان از امام تقاضای عاجزانه داشتهاند که فرمان مستقیم برای حضور در جبهه را برایشان صادر کند تا بلکه به این وسیله بتوانند از سد خانواده و نیروهای نظامی کشور که سختگیرانه مانع اعزام کودکان و نوجوانان به مناطق جنگی میشوند، عبور کرده […]
خرمشهر آزاد شد ـ 6
همین بود. آنها مسخرهاش میکردند. انگار با دو زبان جدا حرف بزنند. مثلا اگر سر صبحانه نگاهی به پنیر دانمارکیِ پسند بقیه میانداخت و میگفت: «باز از این آشغالا خریدین! پنیر باید تبریز باشه! جوندار و اصیل! حتی زمان جنگم به ما از این آشغالا نمیدادن!» دخترش پشت چشمی نازک میکرد: «بابا آخه تو چه […]
خرمشهر آزاد شد ـ 3
اگر کتاب «یکشنبه آخر» قرار بود به جای سال 1382 در سال 1392 چاپ شود قطعا با این زبان و شیوه نگاشته نمیشد. زبان ساده و بیتکلف راوی که از قضا نویسنده کتاب نیز هست قطعا به مذاق ناشر خوش نمیآمد و ترجیح میداد توصیف هایی پر طول و تفصیل از اتفاقات و حوادثی دراماتیکتر […]
دموکراسی چگونه بلعیده میشود؟
موسی در رمان همان جمهوریت است. جمهوریتی که در افغانستان دوبار تلاش کرده حرکت کند و جامعه را به پیش براند، اما در هر دو مواجهه، امارت اسلامی طالبان متوقفش کرده و او را کشته است. جمهوریت در افغانستان در هر دو باری که تلاش کرده، شکل بگیرد از یک ناحیه شکست خورده و میتوان […]
جهانی زنانه در «ساعت دنگی»
یکی از خصوصیات کتاب که مخاطب را جذب میکند شیوه ارائه آن است. در ادبیات داستانی بلند به خصوص در بخش ژانر چه در ادبیات ایرانی و چه در ادبیات خارجی شاهد انتشار داستان به صورت سهگانه هستیم اما در مجموعه داستان کوتاه ارائه محتوا به شکل تریلوژی یک حرکت تازه و نو به حساب […]
داستان یک شهر ـ شیراز
شیراز اما در داستاننویسی ما هم جایگاه ویژهای دارد، همانطور که مهدی حمیدی شیرازی و خیلی از دیگر شعرای معاصر هم از شیراز سرودهاند و هنوز هم میسرایند، داستاننویسان بزرگ بسیاری دارد که گاه در دل شهرشان هم داستان خلق کردهاند. همینطور کم نیستند داستاننویسان غیرشیرازیای که دل به این شهر جادویی سپردهاند و در […]
سفر به اعماق یک نوجوان با «در جستوجوی یک پیوند»
فرانکی همانطور که از دنیای ملالآورش به ستوه آمده، با بیقراری منتظر جشن عروسی برادرش است. او روز عروسی برادرش را دری به دنیای جدید میداند. دنیایی که در آن همه نگاهها را مجذوب خودش میکند و دوستان زیادی پیدا میکند و مورد تعریف و تمجید دیگران قرار میگیرد. اما در همان روزهای چشم انتظاری […]
دست از سر فهرستهای پیشنهادی کتاب بردارید
حالا در این چند خط آمدهام بگویم سر جدتان دست از سر بیمو و پشمِ «فهرست پیشنهادی دادن» بردارید و بگذارید ملت خودشان هر چه دلشان خواست انتخاب کنند. میپرسید پس چطور انتخاب کنند؟ خب مشخص است با خواندن مصاحبه نویسندهاش و مطالعه معرفی کتاب یا همان مرور خودمان! حالا شاید برای این کمترین بُراق […]
«حال حیرت» تکرار مکررات است
گلستان از قضاوت شدن نمیترسد. آنچه موجب صراحت گلستان است همین عدم ترس است. واهمه ندارد از اینکه انگ بخورد. او اهل نوشتن و اهل حرف زدن است خوب و روان وصمیمی حرف میزند حرفهای او در مخاطب احساس همدلی ایجاد میکند. خب همه اینها درکنار کار ترجمه و گالریداری یعنی که او سوژه مناسبی […]
قرن نو ـ تابآوری تا کجا؟
بله! زندگی یعنی تن به قضا و قدر دادن و دست از تقلای زیاد برداشتن و غرق شدن آرام در عمق اقیانوس زمان! تنبلی، کرختی، چاقی و بیجفتی همهاش عوارض اصیل این زندگی است. آنها که پی به اصل و اساس آن برده باشند در طایفه ما حضور دارند. ما باید کدامین نر زیبا باشیم؟ […]
قرن نو ـ راههایی برای کنترل کرم کتاب درونمان!
اشتباه نکنید. برنامهای برای نخواندن و فریب مخاطب در کار نیست اما خب تجربه سالهای قبل نشان داده هربار زمان خالی و آزاد پیدا کنیم که بنشینیم کنجی و بزنیم در گوش کتاب خواندن، قبلش جهت تاکید و یادآوری برای فالویینگهایمان نیاز داریم یکی از اعضای خانواده از ما عکسی در حال مطالعه ثبت کند […]
قرن نو ـ سالی که مرگ نزدیکمان بود
برتولت برشت در فرازی از شعر «برای آیندگان» میسُراید: «آن کس که میخندد، خبر هولناک را نشنیده است.» من این فراز از شعر برشت را بسیار دوست دارم چون به آنچه که در این سالها زیستهايم، بسیار نزدیک است. یادم میآید رفیق ازدستشدهام، مهدی شادمانی، پیش از آنکه به سرطان مبتلا شود، انسان دیگری بود؛ […]
قرن نو ـ دنبال بهار فقط در نقاشیها نباشیم
در این فصل بهار سه اثر را از میان آثار برجسته خوشنویسی انتخاب کردهام که به نظرم حالوهوایی بهاری دارند. آثاری ارزشمند و چشمنواز که تا همیشه از آثار ماندگار هنر ایرانی خواهند بود. اثر اول ـ کاری است از اسماعیل خان جلایر که بر روی دیواری در نزدیکی کلیسای واقع در خیابان کریمخان زند […]