مجله الکترونیک
روایتی از آنجایی که موسیقی سخن میگوید
از آن روز به بعد در موقعیتهای مختلف با نواختن رئیس مواجه میشدم و بهنظرم آمد او با سازش حرف میزند. از سازش گاهی صدای مرغهای دریایی در هنگام غروب آفتاب درمیآمد، صدای سکوت یک روز برفی، صدای کلید انداختن در خانهای خالی، صدای سوختن توتون سیگار، صدای برخورد لبه آهنی بیل با خاک در […]
روایتهایی از تنهایی در میان دیگران
مادر دوست داشت قفسههای چوب بلوط کتابخانه، جایی کنار پذیرایی داشته باشند و هر مهمانی که میآمد خانهمان، آن قطار رنگارنگ کاغذی از کتابهایمان را ببیند. از بوفه کریستال و ظرف بدش میآمد. اما بابا برایش این مهم بود که جایی داشته باشد که با خیال راحت ولو شود بین کتابها و هی ناچار نباشد بهخاطر […]