مجله الکترونیک
روایتی از درک هستی نورانی
در طول مسیر پیاده روی، سعی میکنم که فقط پاهایم باشم و همان نفسی که می رود و میآید. زمان از دستم در میرود و نمیدانم کی به خانه میرسم. ذرات نور محیط طور دیگری هستند. اما فقط متوجه احوال خوبم هستم. فکر میکنم که به خاطر حرکت است که به تعادل رسیدهام و حالم […]
غوطهور در افسون با «درنگی در نجف»
با عجله لباسهایش را جمع کرده است و راهی تهران میشود. در اتوبوس کنار پنجره بدون ستونی مینشیند و انتظار همسفر کنار دستیاش را میکشد، همسفری که تا آخر سفر هم نیامد و فرصت مغتنمی را برای تفکر به راوی هدیه کرد. نویسنده با قید زمان دقیق و ساخت تصویری کامل از مکانهایی که در […]