مجله الکترونیک
«مهاجر سرزمین آفتاب» روایت ارادههاست
تمام تصاویر بعد از خانم کونیکو یا سباخانم، توی تهران است و شاید نقطه عطف داستان همینجا باشد. مگر چندتا دختر ژاپنی داریم که هزاران کیلومتر دورتر از وطنش، در یک کشور آسیایی دیگر زندگی کند و حتی نتواند فارسی را درست صبحت کند و زبان مشترکش با همسرش، انگلیسی باشد؟ تا اواسط کتاب، منتظر […]
نگاهی تازه به جنگ در «مهاجر سرزمین آفتاب»
نکتهای که در بررسی این روایت به لحاظ فرم وجود دارد، تقابل فرهنگ است. این که بتوان حول دو فرهنگ از دو جامعه که فاصله بسیار زیادی با هم دارند دست به مشاهده و بررسی زد، یکی از ویژگیهای بارز این اثر است. نویسنده در کنار راوی، به دوگانگی فرهنگ اول واقف میشود و بعد […]
جستاری بر کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»
هجرت یک اصل بزرگ و بسیار عمیق است. هجرت به دو حوزه داخل و خارج وجود انسان قابل تقسیم است، لذا در یک تقسیمبندی کلی، دو نوع هجرت، انفسی(درونی) و آفاقی(بیرونی) وجود دارد. تعابیر مختلفی از این دو مفهوم قابل ذکر است: مکانی و مکانتی، بیرونی و درونی، جسمی و روحی، ظاهری و باطنی، مادی […]
کتابی که تلنگر میزند
سبا بابایی در وطن خویش نام دیگری داشته است. کونیکو یامامورا. کونیکو یعنی دختر وطن. نامت دختر وطن باشد و خودت را بی وطن بدانی و تا نرسیدن به وطنی که آرام و قرارِ از کفدادهات را به تو بازگرداند، به استقبال چالشها بروی! حبذا خانم بابایی! حبذا کونیکو یامامورا! آموختنیها در این کتاب کم […]
مروری بر «مهاجر سرزمین آفتاب»
کونیکو نه تنها همه این صفات را داشت، زبان انگلیسی و گلآرایی هم بلد بود. او در یک خانواده بودایی متولد شد و با تعصبات ویژهای که این دین برای امپراطور و وطن قائل بود، تربیت شد. پدرش امپراطور را در حد خدا و هر غیرژاپنی را بیگانه میدانست و بخاطر علاقه بوداییها به وطن، […]
چند نکته درباره «مهاجر سرزمین آفتاب»
یکی از اصلیترین ایرادات به کتابهای خاطرهنگاری و تاریخ شفاهی کسلکننده بودن آنهاست. راوی حرفهایی را که سالها به زبان نیاورده میگوید (تصور میکند برای تاریخ میگوید) و نویسنده نیز با این تصور که امانتداری اصل مهم در نوشتن خاطرات است هرچه راوی بازگو کرده را عین به عین در روایش میگنجاند تا مبادا راوی […]