مجله الکترونیک
روایتی داستانی از تنهایی میان هجوم خاطرات
با فریاد دوباره پیرمرد به خودم میآیم. ماشین را روشن میکنم و به سمت در خروجی حرکت میکنم، از پیرمرد معذرتخواهی میکنم. میاندازم در سرپایینی.
روایتی از مواجهه با یک جای خالی
من از لحظهای که پیام به خاکِ سیاه نشستنِ امین را با چشمهایم خواندم، تمام احتمالات ممکن را در ذهنم مرور کردم. از اول تا آخر. فوت یکی از نزدیکان، فوت یکی از رفقایش، شکست عشقی. همه احتمالات ممکن. همه همهشان. آنقدر احمق بودم که گمان میکردم ممکن است برای از دست رفتن یک رابطه […]
یادداشتهای یک سرپیشخدمت از زیسته و نزیستهاش
اول از همه باید مرحوم نجف دریابندری را ستود. حداقل به این دو علت: 1ـ مقدمه شاهکار! با اطمینان میگویم که خواندن مقدمه دریابندری بر این کتاب، کم اهمیتتر از خود کتاب نیست. حتما مقدمه ایشان را بخوانید که در ارتباطگیری بیشتر با این اثر بسیار کمک میکند. 2ـ ترجمه درخشان که جز این هم […]
«ویولونزن روی پل»؛ هم نور، هم تاریکی
کتاب دو بخش دارد. البته به نظر من. وگرنه که در چندین بخش نوشته شده است. بخش اول، داستان ظلمت است و بخش دوم داستان نور. نمیگویم که سیاهی را به سفیدی ترجیح میدهم، اما در ظلمت چیزی وجود دارد که قلقلکم میدهد. وسوسهام میکند. پس با چنین روحیهای طبیعیست که نیمه ابتدایی کتاب را […]
«هزار خورشید تابان» داستان چفت و بستداری نیست
«هزار خورشید تابان» شرح زندگی کمفراز و پرنشیب دو زن افغانستانی است. به نامهای مریم و لیلا. نویسنده در یک بازه زمانی 50 ساله، سرگذشت مریم و لیلا را برایمان روایت میکند. یک روایت خطی، مثل «بادبادکباز». مریم، یک حرامزاده است که با مادرش ـننهـ در کلبهای دور از شهر زندگی میکند. جلیل سینمادار شهر […]