مجله الکترونیک
روایتی از بودن با حسین (ع)
هیئت ما، یه هیئت جمع و جور بود که همه یا باهم فامیل بودیم یا بعدا فامیل شدیم. و این یعنی اون تیمی که مامان قرار بود هماهنگ کنه، مامانبزرگ بود و خاله ها و زندایی و عمه و زنعمو. دقیقتر بخوام بگم یعنی قرار بود تا یکی دوساعت دیگه خونه پر بشه از بچههای […]