مجله الکترونیک
مروری بر رمانی که اقتباسش چنگی به دل نمیزند
احساسات در رمان «شبهای روشن» بیپرده روایت میشوند، انگار کسی که عاشق میشود، صفات دیگری چون صداقت ناخواسته در وجودش بیدار میشود و همین عشق را ارزشمندتر میکند.
مروری دیگر بر «شبهای روشن»
قهرمان داستان، جوانی است که زندگیاش هیچ فراز و فرودی ندارد. هیچ کسی در زندگیاش نیست و با هیچ کسی دوستی ندارد. دوستانش در و دیوارهای شهرند و آنقدر در خیالاتش با آنها حرف زده که صدایشان را میشنود. هر روز از کنار مردم سنپترزبورگ رد میشود و بیآنکه نه آنها او را بشناسند و […]
کتابی برای ورود به جهان داستایفسکی
ـ دیوارهای سنگی داستایفسکی، مراد از حضور شخصیت مرد زیرزمینی را در ابتدای اثر بیان میکند. او ضرورت خلق این شخصیت را در امکان حضور چنین شخصیتهایی میداند که ماحصل نهایی اجتماعی هستند که اثر در آن شکل گرفته است. اما این اجتماع چگونه اجتماعی است که میوه آن شخصیتی به سانِ مرد زیرزمینی خواهد […]
دورنمای یک غول در «رنجکشیدگان و خوارشدگان»
ـ اولشخص مفرد: عریانیِ زیبا داستایفسکی این کتاب را در راه برگشت از سیبری نوشته است. کتاب واجدِ نوعی روایت اولشخص مفرد است که بهخوبی میتوان تأثیر سالهای زندان و انزوا را در انتخاب این نوع زبان، برای روایت، که جنبهای زمزمهای دارد مشاهده کرد. داستایفسکی دو کتاب دیگر را با همین زبان نوشته است. […]
مروری تحلیلی بر «قمارباز» پیامبر روس
«قمارباز» هیچگاه نمیتواند به یک نقد سادهباورانه علیه فعل قماربازی فروکاسته شود بلکه این اثر انتقادی است به تمام زندگی بشر. در این کتاب بارها به کلمه «چرخ» برخورد میکنیم با این تفاوت که گاهی مراد از چرخ، چرخ بازی رولت است و گاهی چرخ زندگی. اتفاقات کتاب در یک شهر خیالی اتفاق میافتد. شهری […]
روایتهایی از تنهایی در میان دیگران
دل حنان هری ریخت. اکبر راست میگفت. در کل آن کوچهاک (نیمکوچه کوچک) و آن سه ساختمان، همین چهارنفر مانده بودند. تقریبا نصف واحدها از قبل هم خالی بودند. بقیه اما همه رفته بودند مسافرت. ساکنان ۱۶ واحد در سه ساختمان. فقط یک واحد بسیار اعیانی، در طبقه بالای ساختمان وسطی، کاملا خالی نشده بود. […]
قرن نو ـ سالی که مرگ نزدیکمان بود
برتولت برشت در فرازی از شعر «برای آیندگان» میسُراید: «آن کس که میخندد، خبر هولناک را نشنیده است.» من این فراز از شعر برشت را بسیار دوست دارم چون به آنچه که در این سالها زیستهايم، بسیار نزدیک است. یادم میآید رفیق ازدستشدهام، مهدی شادمانی، پیش از آنکه به سرطان مبتلا شود، انسان دیگری بود؛ […]
«جنایت و مکافات» نقطه پرواز داستایفسکی است
رنج در ادبیات داستایفسکی رسیدن به نقطه اوج است. عیش مدامش درد است و نگاهش به انسان. انسان در ادبیات داستایفسکی غایت و هدف است و او را در جایگاه بالایی میبیند. در مقام سختترین انتخابها میگذاردش و بعد خودش روی چهار پایهای مینشیند و به کنشها و انتخابهای تصویری که خلق کرده است، نگاه […]
روایتی از یک پاندمی که گفتوگو را زنده کرد
پیک پنجم بود که کرونای دلتا افسارگسیخته میتازید و مردم را چنان میبلعید که گویی اژدهایی است رام نشدنی. در آن روزهای سیاه من در شیراز به سر میبردم و تمامی قوم و خویشهایم در شهرستان بودند و ما دورادور جویای احوال آنها میشدیم. هر بار که اخبار را چک میکردیم میدیدیم در بیست و […]
دستورالعملی برای کتابخوان حرفهای شدن یا چگونه «کرم کتاب» شویم؟
جهان کتابخوانها یک سری اسلوب و آیین نانوشته دارد که همه کتابخوانها تا آخرین قطره خون به آن پایبندند. قلم و کاغذ بردارید که میخواهم یادتان بدهم چگونه یک کتابخوان حرفهای باشید. اگر هنوز یک کتابخوان تازهکار هستید باید دو نکته را مد نظر داشته باشید: اول آنکه کتابخوان حرفهای شدن به این راحتیها که […]
تماشای نبردی نفسگیر همراه با داستایفسکی
«همزاد» بر محور حوادث نمیچرخد و این تحولات درونی و تدریجی آقای گالیادکین است که داستان را پیش میبرد. این کتاب شاید در قیاس با سایر آثار داستایوسکی، کمتر به چشم بیاید اما به یقین کتابی است که ارزش خواندن دارد. آنچه که این کتاب را خواندنیتر میکند، پرداخت متفاوت به موضوعاتی است که مدتهاست […]
در نیمکره شمالی زمین عاشقها تنهاترند؟
در ابتدای داستان و در لابهلای خطوطی که شرح حال راوی است، جدال او را با خود میبینیم. تنهایی آزارش میدهد، از احساس واگذاشته شدن حرف میزند و تصور میکند که همه از او دوری میجویند اما در ادامه تلاش میکند این مسئله را کتمان میکند. کمی جلوتر گویی که تلاش مذبوحانهاش را از یاد […]
قرار نیست با «یادداشتهای زیرزمینی» به شما خوش بگذرد
این کتاب در دو قسمت به نگارش در آمده؛ قسمت اول با عنوان «تاریکی» که راوی در آن از خود و جهانی که میبیند حرف میزند و قسمت دوم که «روی برف نمناک نام دارد» و در آن بخشی از حوادث و رویدادهای زندگیاش را نقل میکند. راوی، شخصی منزوی و مطرود است. از عاطفه […]
آیا میتوان گفت «برادران کارامازوف» آئينی نیست؟
در آثار ادبی و مشهور جهان نمونههای روشنی از ادبیات آئینی دیده میشود، برای من جذابترینشان «برادران کارامازوف» است. البته که داستایفسکی نظرگاه روان شناختی دارد و آثارش با اگزیستانسیالیسم و انسانگرایی و پرداختن به مقوله رنج شناخته میشود. حالا گذشته از جایگاه اخلاق میخواهم ادعا کنم که «برادران کارامازوف»، آئینی است. زیرا در این […]