مجله الکترونیک
مسئله اصلی گلشیری در «شازده احتجاب» چیست؟
یک ـ وجوه فرمی شازده احتجاب رمان با جملاتی نسبتاً ساده شروع میشود: «شازده احتجاب توی همان صندلی راحتیاش فرورفته بود و پیشانی داغش را روی دو ستون دستش گذاشته بود و سرفه میکرد.» (ص ۷) همانطور که میبینیم تکتک کلمات این جمله در ساخت فرم یا محتوای رمان بهخوبی کارکرد دارند. برای مثال میبینیم […]
تلاقی ادبیات و فلسفه آلبر کامو در «سقوط»
در این نقطه است که ژان باتیس کلمانس ـ شخصیت اصلی کتاب «سقوط» ـ وارد میشود و با درخواست انجام یک خدمت، میخواهد رابط بین فرد پشت پیشخان و مرد وارد شده بشود. زمانی که مرد این اجازه را به ژان میدهد، بالأخره به لیوان شراب خود دست مییابد. ژان میخواهد از پیش او برود […]