مجله الکترونیک
قرن نو ـ نوروز و فراموشی جمعی...
القصه نوروزیخوانها که دو نفر بودند میآمدند، کلاه نمدی به سر، فانوس، چوب دستی و شمشاد به دست و کیسه کوچکی بر دوش. اغلب میانسال بودند، جاافتاده و صاحب احترام. فانوس پایین میآوردند و در تاریکی شب میخواندند: «زبسمالله بخوانم من کلامی دهم برخانه صاحب من سلامی بخوانم من ایمام اولین را شه کشور […]