مجله الکترونیک
روایتی از عزاداری با طفل صغیر
سلما که از آب دست کشید احساس کردم خودم هم تشنهام. آمدم باقیمانده آب توی لیوان را سر بکشم که صدای مداح توی حسنیه پیچید: لَیتَکُم فی یوم عاشورا جَمیعا تَنظرونی کَیفَ اِستَسقی لِطِفلی فاَبواَ اَن یَرحمونی. آب، توی دهانم مزه خون گرفت.
نگاهی به داستان کسانی که نسبتی با حسین ندارند
کتاب «شماس شامی» داستانی متفاوت از عاشوراست. داستانی که از حصار مذهب بیرون آمده و شکلی بیطرفانه به خود گرفته است.
فراموشی فرهنگها، فرهنگها را فراموش میکند؟
دلم برای امام حسین (ع) بچگیام تنگ شده است. مرد بزرگی که هرچه بزرگتر شدم، بیشتر دیدم که جهتش معلوم است اما طرف هیچکس نیست، حتی طرف خودش. چیزی را درک کرده که برایش از تمام جذابیتهای یک زندگی معمولی بالاتر بوده و از دلخوشیهای روزمره ما عبور کرده. چیزی را دیده آنقدر زیبا که […]
تجربهنگاری مادرانه از «مادری کردن»
آخر دکتر شیرخشک نوشت، آرزو داشتم با شیرِمادر، بزرگ شود اما دندان گذاشتم بر جگر و شیر و آب جوشیده را ریختم درون شیشه. گرسنه بود، سیمیل شیر را یک نفس خورد، آرام گرفت، اما ربع ساعت بعد هر چه خورده بود بالا آورد. دکتر شیرخشک را عوض کرد، شیر دیگر و شیر دیگر و […]
نقد و بررسی کتاب «داستان بریدهبریده»
ـ هنجارگریزی با هنجارشکنی تفاوت دارد برای ابداع و نوآوری باید هنجارگریزی کرد. هنجارگریزی نیز به انواع لفظی، محتوایی و دستوری تقسیم میشود. یعنی با روشهای هوشمندانه به خط قرمزها نزدیک شد اما در این اثر بهجای هنجارگریزی لفظی و معنایی با هنجارشکنی مواجهیم. تا جایی که این شائبه ایجاد میشود که نویسنده هنجارها و […]
روایتی از عاشورای انسان
نمیدانم… اصلاً همان عافیتطلب بمانم. زبانم هم که سرخیاش را عیان کند، سرم سبز نمیشود. از چه علاقهمندیام گذشتهام که بتوانم از مردی بنویسم که نوه پیامبر بود و با همین عنوان میشد روزگارش سکه باشد، میشد که قصه زندگیاش با عبارت «تا پایان عمر به خوبی و خوشی زندگی کرد» به پایان برسد. به […]
روایتی از گریه بر مصیبت حسین(ع)
از شما چه پنهان، گاهی حس خواسته نشدن بهم دست میداد. انگار وصله ناجور جمع باشم و تو رودربایستی منو به حضور پذیرفته باشن. یکی دوباری با مامان دربارهاش حرف زدم. اول میگفت علتش اینه که حواست پی شیطنت و بازی میره و دل نمیدی به مجلس. اما وقتی اصرار و تاکیدم رو میدید که […]