مجله الکترونیک
روایتهایی از تنهایی در میان دیگران
هر وسیله قصهای داشت. و او نقال قصهگویی بود از خاورمیانه که از هر وسیله کتابی شفاهی میپرداخت و تحویل مشتریها میداد. مثلا قطعه کوچکی از قالیچهی دستبافت پوسیدهای را در قاب چوبی زیبایی مینشاند و رویش تکه کاغذ دستنویسی میچسباند «150€» و اگر زوج آلمانی مسنی که مسحور طرح و رنگ شده بودند، اعتراض […]
ناکام در رسیدن به یک قالب روایی
گفتمان روایت و تجربه زیسته، این دو گونه ارتباط با جهان به تفاوتی کاملاً کیفی اشاره دارد. در تضاد با آنچه تجربه زیسته ما در لحظه و از هستی میتواند داشته باشد؛ یعنی احساسی کاملاً درونی شخصی و شهودی که غیرقابل انتقال مینماید، در عوض قرار دادن آن در زنجیره روایی امور دیگر، به ما […]
قرن نو ـ روایتی از نوروز کرونایی در دیار غریب
مامانجون و پدرجون کل اسفند را چشم به راه بودند. مدام تماس میگرفتند و تشویقمان میکردند که کارها را زودتر راستوریس کنیم و شده یک روز زودتر راه بیفتیم به سمت بابل. پروژه بزرگ دیگر روزهای آخر اسفندمان، بستن بار بود. یک صندوق عقب ماشین بود و کل وسایل مورد نیاز خانواده شش نفری برای […]
روایتی از یک پاندمی که گفتوگو را زنده کرد
پیک پنجم بود که کرونای دلتا افسارگسیخته میتازید و مردم را چنان میبلعید که گویی اژدهایی است رام نشدنی. در آن روزهای سیاه من در شیراز به سر میبردم و تمامی قوم و خویشهایم در شهرستان بودند و ما دورادور جویای احوال آنها میشدیم. هر بار که اخبار را چک میکردیم میدیدیم در بیست و […]
توی دوحه خارجی زیاد بود. طبق آمار تقریبا سهچهارم ساکنان قطر، غیرقطری بودند. آنهم توی همان یکوجب کشور. یکبار موقع ویدیو کال گروهی، به خانوادهاش گفته بود قطر آنقدر کوچک است که اگر از مرکز دوحه، به هر طرفی نیمساعت رانندگی کنی، میافتی توی آب! با اینحال، قطریها بلد بودند طوری خود را از ساکنان غیربومی […]