مجله الکترونیک
نویسنده
روایتی از انسانی به نام «مادر»
از اتاق بیرون میآییم. علی هم تازه بیدار شده. مدرسهها تعطیل است. هوای تهران خاکستری است. ـ «مامان ته گلوم میسوزه…» بسمالله الرحمن الرحیم. یا صاحب صبر! به دومینوی بیماری فکر میکنم که از اول مهر چندباری به جان خانوادهام افتاده. به چندین روز زیستن میان شربت و قرص و تبسنج. به بچههای بداخلاقی که […]
قرن نو ـ «نوروز چه کار نکنیم» تا به همه خوش بگذرد
بند دوم ـ شب عید ماهی تازه نخورید دروغ چرا؟ برای من سبزیپلو با ماهی شب عید با تمام ماهیهایی که در طول سال میخورم فرق دارد. مخصوصا آن سیرهای تازهای که نوبرانه از راه میرسند و درسته میگذارندشان (یا میگذارمشان) لای پلو. اما به پیر و پیغمبر قسم که اگر ماهی شب عید را […]