مروری بر رمان «زیبای جاکارتا»

اندونزی به روایت نویسنده مصری

02 اسفند 1402

رمان «زیبای جاکارتا» اثر نجیب‌الکیلانی نویسنده مصری به شرایط سیاسی اندونزی در نیمه دوم سال ۱۹۶۵ میلادی می‌پردازد. این رمان روایت تلاش حزب کمونیست اندونزی برای به ثمر رساندن انقلاب کمونیستی سراسری در اندونزی و دست‌یابی به سلطه است. به زعم کتاب این حزب مورد حمایت پنهان رئیس‌جمهور وقت اندونزی و جهموری خلق چین بود. همین امر آشوب‌های ویرانگری را در اندونزی بین طرفداران کمونیست‌ها و سایر احزاب از جمله مسلمانان به پا کرد.

گروه اسلامی «ماشومی» به مبارزه علیه کمونیست‌ها پرداخت و در این مسیر شهدای زیادی از خود به جای گذاشت. بسیاری از ماشومی‌ها به زندان افتاده، یا ربوده شده و مورد شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفتند.

زیبای‌جاکارتا، اندونزی را از نگاه یک خارجی (نویسنده عرب) به تصویر می‌کشد.

نجیب الکیلانی شخصیتی ضد کمونیست بود. از طرف دیگر روابط ایدئولوژیک بین مصر و اندونزی الهام‌بخش نوشتن این رمان بوده است؛ ماشومی‌های اندونزی و اخوان‌المسلمین مصر روابط حسنه‌ای با هم داشتند و در برهه‌ای از تاریخ معاصر برخی جریان‌های اسلام‌گرای اندونزی که به دنبال ایجاد یک دولت اسلامی در اندونزی بودند، از میان جامعه عرب به وجود آمدند.

ـ ترجمه‌ ناصواب عنوان کتاب و نام نویسنده؟!

خوب است در این نوشته به نام کتاب اشاره‌ای داشته باشیم. اسم اصلی کتاب «عذراء جاکارتا» به معنی «دوشیزه جاکارتا» است، اما مترجم یا ناشر نام کتاب را به هر دلیلی به «زیبای جاکارتا» تغییر داده که این تغییر با محتوای کتاب که در ادامه خواهید خواند تناسب ندارد، زیرا نویسنده با هوشمندی و درایت این اسم را برای نمایش پاکی و طهارت ماشومی‌ها که در شخصیت اصلی فاطمه (دانشجوی مبارز مسلمان) تجلی یافته در مقابل نمادهای سرخ و سیاه کمونیست‌ها انتخاب کرده‌است.

از طرف دیگر عذراء یکی از القاب حضرت مریم (س) است و جهان عرب اغلب در مکتوبات خود، نام مریم را با لقب عذراء «مریم عذراء» به کار می‌برند و ترکیب «عذراء جاکارتا» نشانه‌ای از این است که اگر چه نویسنده به ماشومی‌های مسلمان در اندونزی می‌پردازد اما در عین حال با وجود برخی نظرات بدبینانه درباره مبلغان مسیحی در روند داستان، مسیحیان را از یاد نبرده و در مسیر مبارزه با کمونیست، صفت افراطی‌گری و تک‌بعدی‌خواهی مقدر در ذهن مخاطب را از خود، در جایگاه اندیشمند و نظریه‌پرداز ادبیات اسلامی دفع می‌کند. با این وجود کتاب در زبان فارسی به نام «زیبای جاکارتا» ترجمه شده و همه استراتژی‌های دقیق نویسنده را به باد داده و خط و خال و چشم و ابرو جای مفاهیم انسانی اراده شده را گرفته است.

در همه داستان، شخصیت اصلی (فاطمه)، با لباس و شال سفید توصیف می‌شود که نمادی از پاکی است. در انجیل میان پاکی و پوشش سفید رابطه‌ای تنگاتنگ وجود دارد. مثلا در «مکاشفه یوحنا» می‌خوانیم: «…در ساردس اسم‌های چند داری که لباس خود را نجس نساخته‌اند و در لباس سفید با من خواهند خرامید زیرا که مستحق هستند. هر که غالب آید به‌جامه سفید ملبس خواهد شد…»

شاید بی‌ربط نباشد اگر اشاره کنم که عذرا در مسیحیت با رنگ آبی‌ پیوند خورده است، کلمه عذراء علاوه بر آنچه گفته شد رنگ آبی را به ذهن متبادر می‌کند، زیرا مریم (س) در اغلب پرتره‌های مسیحیان با روسری و ردایی آبی به چشم می‌خورد که نمادی از آسمان و پاکی است و از قرن هجدهم به بعد به رنگ توافقی (consensual validity) بین عامه مردم و نخبگان اروپایی تبدیل شد که بر تعادل، عدم افراط، ملایمت و… دلالت می‌کند، اما نویسنده با نشانه شال سفید فاطمه و نام عذرا در عنوان کتاب، کلیت رنگ مطلوب مسیحیت و عذرائیت را سفید انتخاب کرده است.

به عبارت دیگر، نویسنده بنا به دلایلی که گفتیم، در انتخاب نام داستان به نسبت محتوای کتاب از الگوهای کنشی متضاد برای تبادر دین مسیحیت به اذهان بهره جسته است. هر چند این تدقیق و پیچیدگی در روند داستان چندان به چشم نمی‌خورد و نجیب الکیلانی برای بیان ایده‌های اسلامی خود، هم‌گرایی ادیان را مورد تغافل قرار داده و به دامن شعارهای گل‌درشت پناه برده است.

مورد دوم نام نویسنده کتاب است؛ نام نویسنده نجیب‌الکیلانی Najib Al-Kailani در ترجمه تغییر کرده، و به نجیب‌گیلانی ترجمه شده‌است. به نظر می‌رسد الکیلان، معرب نام گیلان باشد، با این حال، توجیه مناسبی برای تغییر نام نویسنده نیست. اگر نام نویسنده به همان شکلی که در سرزمینش تلفظ می‌شود روی جلد کتاب بیاید، بهتر است، چرا که برای چنین ترجمه‌ای باید از شجره‌نامه و اصل و نسب اجداد نویسنده اطلاع کافی داشته باشیم تا دریابیم که آیا نام خانوادگی او واقعا معرب است یا نه، بنابراین بهتر است همانگونه که هست نام را بنویسیم.

القصه اینکه تصاویری که جلد کتاب و تلفیق نام‌های «زیبای جاکارتا» و نجیبی از گیلان، به ذهن بنده متبادر کرد بیشتر خاطرات شمال بود تا داستانی تراژیک از جاکارتا به قلم نویسنده‌ای از سرزمین فراعنه!

ـ قابل تحسین با همه ایرادها

اندونزی از سال ۱۹۶۵ تاکنون احوالات متغیری از رادیکال مذهبی تا سرکوب‌شدگی مسلمانان را تجربه کرده‌است و خواندن این کتاب می‌تواند مقدمه جالبی برای واکاوی منازعات مسلمانان در تاریخ معاصر اندونزی باشد. نویسنده، حزب مسلمان ماشومی اندونزی را برای بیان شرایط مسلمانان اندونزی در قرن بیستم انتخاب کرده است.

«فاطمه» و پدرش «محمد ادریس» کهنه سرباز جنگ با هلندی‌ها و نامزدش «ابوالحسن» از اعضای حزب مسلمان، عزم خود را برای مبارزه با حزب کمونیست جزم کرده‌اند. «عیدید» رئیس حزب کمونیست و همفکرانش که مورد حمایت رئیس‌جمهور هستند، پدر و نامزد فاطمه را ربوده و آنها را شکنجه می‌کنند و با ترتیب‌دادن سناریوهای دروغین سعی در تخریب چهره مسلمانان دارند.

در تمام طول داستان، فاطمه شال سفیدی به سر دارد که به زعم نویسنده، نمادی از پاکی روح مسلمانان اندونزی است که دست رد بر پیشنهادات بی‌شرمانه کمونیست‌ها زده‌ و آلوده جنایت‌ها نشده‌اند. نویسنده در این داستان تقابل بین روح و ماده را در باورهای مسلمانان و کمونیست‌ها به تصویر می‌کشد و بیان می‌دارد که پیروان «داس و چکش» به دلیل تفکر مادی‌گرایانه خود از هیچ جنایت و فریبی علیه خداباوران فروگذار نمی‌کنند.

این رمان، مناظره‌ای بین کمونیسم و اسلام است و از مناظر مختلف قابل بررسی است، اما به نظر آنچه در این رمان بیش از پرداختن به ایدئولوژی و سلطه و… مهم است، پرداختن به تاریخ ناگفته مسلمانان اندونزی است. یکی از اندیشمندان جهان عرب به نام «توفیق أحمد الدردیری» می‌گوید درباره آنچه کمونیسم در مواجهه با مسلمانان اندونزی مرتکب شد، مطالب کمی نوشته شده و مورخین آن‌طور که باید به این ماجرا نپرداخته‌اند، لذا از نگاه او رمان «زیبای جاکارتا» با همه ایراداتش، از این منظر قابل تحسین است.

ـ آیا نبرد با کمونیست‌های وطنی، سخت‌تر از جنگ با هلندی‌های استعمارگر است؟

این سوالی است که نجیب الکیلانی قصد دارد به آن پاسخ بدهد. پدر فاطمه کهنه‌سرباز جنگ اندونزی و هلند است. او پس از بازگشت از جنگ اینک به نبردی مرموز و فرسایشی با هموطنان خود دچار شده و در کتاب این نبرد سخت‌تر از جنگ با دشمن خارجی توصیف می‌شود.

نویسنده می‌خواهد بگوید اندونزی بین دو نیروی ویرانگر؛ ناهنجاری‌های داخلی و استعمارگران خارجی که مترصد فرصت برای تصرف اندونزی هستند، گیر افتاده است و کتاب عظیم‌الشأن «قرآن» که نام آن به کرات در داستان آورده می‌شود، به عنوان نمادی از احزاب و پیروان اسلام در اندونزی مورد تساهل قرار گرفته و مهجور واقع شده‌است. کتاب مقدسی که به زعم محمد ادریس، می‌تواند راهگشای مسیر سخت سیاست در اندونزی باشد و آن را از بن‌بست‌هایی که به آن مبتلا شده نجات بدهد. محمد ادریس پدر فاطمه در گفت‌وگو با زندانبان‌های خود از آیات قرآن برای بیدار کردن وجدان خصم بهره می‌گیرد، با این حال پاسخی که از آنان دریافت می‌کند استهزاء و سرکوب است.

با وجود اید‌ه‌های درخشان، نجیب‌الکیلانی نویسنده مصری گاهی در ابراز اعتقادات دینی خود به ورطه شعار می‌افتد.

ـ حروف ندا و زبان فارسی!

در زبان عربی وقتی می‌خواهیم کسی را صدا بزنیم و او را فرا بخوانیم از ادوات ندا مثل یا، ایها، ایتها، و… استفاده می‌شود، مثلا : یا فاطمه!… ایها الزعیم!

در ترجمه متن از عربی به فارسی بهتر است حروف ندا ترجمه نشود، به عنوان مثال، ما در فارسی وقتی خواهرمان که نامش فاطمه است را مورد ندا قرار می‌دهیم، نمی‌گوییم: «ای فاطمه درس‌هایت را بخوان!» چون ادوات ندای عربی در فارسی حذف می‌شود اما در ترجمه این داستان، با ترکیبات این چنین مواجه می‌شویم: «ای فاطمه!»، «ای فرمانده فهیم!».

بهتر بود ادوات ندا، در ترجمه حذف بشوند. به طور کلی متن توانسته بود حال و هوای نویسنده مصری را منتقل کند، و لذت‌بخش باشد. حداقل باعث می‌شود، به تاریخ اندونزی مراجعه کنیم و با چند ژنرال اندونزیایی مثل «عامر شرف‌الدین» و «ابوحارث ناسوتیون» و مهره‌های مهم تاریخ معاصر این کشور آشنا بشویم.

 

عنوان: زیبای جاکارتا/ پدیدآور: نجیب الکیلانی؛ مترجم: خوشنام احدی جید/ انتشارات: احسان/ تعداد صفحات: 228/ نوبت چاپ: اول.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید