«سووشون» سبک نوشتار خاص خودش را دارد اما میتوان گفت یکی از بازماندگان اندیشه و تفکر جلال آلاحمد است. همانطور که زری، شخصیت اصلی داستان تحت تاثیر همسرش یوسف قرار میگیرد و با جوشش خون او به یک مبارز تبدیل میشود. در سالیان اخیر کمتر کتابی دیدیم که به صراحت از مبارزه و آزادیخواهی سخن بگوید. هرچند کتابهایی بودند که به مشکلات جمعی کشور و ظلمستیزی گریزی ضمنی زده باشند یا در قالب داستانهای مذهبی تمثیلاتی ذکر کرده باشند، اما کمتر نویسندهای توانسته مانند سیمین دانشور این درد و دغدغه را این چنین صریح و رک به تصویر بکشد. سیمین دانشور «سووشون» را با درد و دغدغه نوشت. «سووشون» همانقدر که عاشقانه و درام است، ضد استعماری و سیاسی هم هست.
شخصیتپردازی سیمین در این رمان به قدری قوی و جذاب است که بعد از توصیفات او از شخصیت فردی همچون عزتالدوله، باز هم منتظر توصیفات بیشتری راجع به او هستیم و افسوس که بیشتر از او نمیدانیم. نکته دوم تسلط او به آداب و رسوم و تکیه کلامهای مردم شیراز است که اگر ندانی فکر میکنی نویسنده سالها پای بساط غیبت خاله زنکان نشسته که اینقدر دقیق و ظریف از احوالات درونی شخصیتها روایت میکند. هرچند توضیحات و توصیفات برخی وقایع، مکانها و افراد طولانی و مفصل است، اما سیمین از توصیفات خسته کننده و دم دستی استفاده نمیکند. حداقل برای منی که حوصله شاخ و برگ و توضیح اضافه را ندارم نه تنها خستهکننده نبود بلکه جذاب و پرکشش هم بود.
یکی از نکاتی که در این کتاب برای من بسیار جالب توجه است رفت و آمد مدام «سووشون» بین مذهب و میگساری بود. هیچ تقابلی میان نماز و شراب نمیبینیم. شخصیتهای داستان ضمن اینکه شراب مینوشند، به قرآن هم معتقد هستند! نمازخوان و بینماز سر یک سفره مینشینند و نمازخوان بساط میگساری را فراهم میکند. یوسف آزادمردی است که به سیاوش تشبیه شده و مرگ او به شهادت تعبیر میشود. تشییع جنازه یوسف در تاریکی و خلوتی شب صورت میگیرد که تمثیلات زیادی برا مخاطب به ذهن میآورد. همین تضادها برای مخاطب شیراز دهه بیستِ طاغوتی ندیده عجیب و دور از ذهن است. اما چیزی که بدیهی و عیان است، رفتار و افکار انسانی و الهی قهرمانان داستان است. «شلخته درو کنید تا چیزی برای خوشه چین ها بماند.» که از جملات ماندگار ادبیات فارسی است، شاهد مثال این ادعا است.
تمثیلسازی سیمین دانشور در این رمان حیرتانگیز است! او از هر برگی که به زمین میافتد تمثیلی خلق میکند و مخاطب را به فکر فرو میبرد تا وجه تسمیه هرکدام را پیدا کند. در «سووشون» با دریایی از تمثیلاتی روبهرو هستیم که هرکدام از دل حادثهای دیگر سر برآورده است. اسطوره، تاریخ، سنت و اعتقادات مذهبی از مهمترین مولفههایی هستند که نویسنده مدام به آنها رجوع میکند و ذهن خواننده را قلقلک میدهد.
البته به جز تعاریفی که پیشتر ذکر شد، انتظار داشتم دلیل مرگ قهرمان داستان کمی بیشتر واضح و عیان باشد. علت مرگ در هالهای از ابهام ماند و دقیقا مشخص نشد که چه کسی به او شلیک کرده است. مخاطب تا پایان داستان منتظر قاتل اصلی و انتقامگیری از او مانده بود. اما سیمین دانشور ترجیح داد که مرگ سیاوش و تشییع او را طوری روایت کند که این حماسه دچار زیادهگویی و انزوا نشود.
همه اینها را گفتیم که در آخر باز هم تکرار کنیم که «سووشون» یکی از بینظیرترین رمانهای معاصر ادبیات فارسی است. شاید سیمین هنگام نوشتن این رمان در دریای خیال و احساسات خود غرق بود که توانست چنین اثر ماندگار و باورپذیری خلق کند. «سووشون» را حتما بخوانید. هم برای حال خوب کلمات داستان، هم برای مرور ظلمی که بر مردمان این دیار گذشته است.
«گریه نکن خواهرم. در خانهات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی؟»
عنوان: سووشون/ پدیدآور: سیمین دانشور/ انتشارات: خوارزمی/ تعداد صفحات: 307/ نوبت چاپ: بیست و هشت.
انتهای پیام/